گروه : یادداشت /

شناسه: 2533

03 آذر 1403 18:07

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

پنج شنبه های هنر انقلاب؛ بیگانه با حکمت وجودی انقلاب !

بارها و بارها از هنر متعهد ، هنر انقلاب ، هنر آرمانگرا و ... گفته اند و گفته ایم !این مفهوم گاهی مبنای حرکت هنرمندانی بوده است که در تاریخ هنر پسا انقلاب اسلامی ، حرفها برای گفتن و آثار بدیعی برای ارائه داشتند . (بگذریم از اینکه این مفاهیم گاهی به دست عالمان بی عمل و زنبوران بی عسل و مدیران و عوامل معطل ! حالتی شعاری به خود گرفته !) بر همین اساس است که آن مفاهیم ارزشمند ، نیاز به بازخوانی و نو شدن دارد ...

به گزارش قابوس نامه، هنر متعهد و آرمان گرا که چشم و چراغ هنر انقلاب بوده و پشتوانه ای به عظمت نهادی به نام حوزه ی هنری دارد ، نیازمند ورود به متن دو مسئله است؛

الف ) حکمت هنر ( شما بخوانید « فلسفه ی هنر! » هرچند عبارت « حکمت هنر » با اندیشه ی اسلامی سازگارتر است و حکمت ، کلّی جامع محسوب می شود که واژه ی یونانی « فلسفه »که مترادف با «دوست  داشتن دانش » و کارکردی از کارکردهای « تعقل» است را در خود جای می دهد ! )
ب ) مسئله ی نسبت هنر متعهد، آرمانگرا و هنر انقلاب اسلامی با سایر مکاتب فرهنگی و هنری !

در حکمت هنر ، می توان روی کلمات قرآنی سرمایه گذاری کرد . کاری که از آن غافل بوده ایم و سطح این عمل بنیادی را به چند جشنواره ی فرمایشی و تشریفاتی فروکاست نموده ایم بدون هیچ پشتوانه ی تئوریکی !
مفاهیمی چون « إرشاد و إغوا » ـ « الهامات ربانی و الهامات نفسانی (شیطانی ) » ـ  « زبان فطرت و زبان غریزه » و ... مفاهیمی هستند که ارزشش را دارد ، یک عمر حیات هنری ما را به خود اختصاص داده و مبنای تئوریک آثار ما باشند .
( پیشنهاد می شود برای درک بهتر این مفاهیم به کتبی چون ( هنر و زیبایی از نگاه اسلام . علامه محمد تقی جعفری ) ، ( هنر دینی از نگاه مقام معظم رهبری . محمد دادسرشت ) و(تببین مسئله ی فلسفه ی هنر اسلامی علامه جوادی آملی و ... رجوع شود. )
راستی اگر قرار باشد این کتاب ها و کتبی در این طراز را نخوانده و به فعالیت های هنری در بپردازیم ، ممکن است هنرمند خوب و برگزیده ی بسیاری از جشنواره ها باشیم اما با حکمت وجودی هنر انقلاب  بیگانه ایم ! و اینجاست که مسئله ی دوم اهمیت می یابد . یعنی مسئله ی نسبت حکمت هنر متعهد ، آرمانگرا و هنر انقلاب با فلسفه ی سایر مکاتب فرهنگی و هنری !
دوست هنرمندم ؛ خیلی متفاوت است که پدیده ها ( به زبان قرآنی آیات و نشانه ها ) را از دریچه ی کدام مکتب نگاه کنیم ! اگر قرار باشد زمین ِخلق و ارزیابی آثار هنری ما زمینِ هنر لیبرال art  liberalism  ، هنر اومانیستی art  humanism   ابزورد با همه یا مقداری از شاخصه هایش ! ، هنر برای هنر ، هنر افسره و مالیخولیای شبه فلسفی و ... باشد ، ما کار تازه ای نکرده و مفهوم جدید ، بدیع و طرازی را خلق ننموده ایم ! و آنچه اتفاق افتاده است ، نه هنری اصیل و معنا دار ، بلکه « التقاط » ی است که گاه به ثمر نشسته و به دست ما تندیس داده و گاه به ثمر ننشسته و ما را به انزوا کشانده است . پس تا زمانی که در زمین « ایسم ism » های پرتمطراق بیل می زنیم نه می توانیم به تندیس هایمان افتخار کنیم و نه از شکست هایمان دلخور شویم !
بر این اساس می توان گفت یکی از رسالت های مهم هنر متعهد ، آرمانگرا و انقلابی – ترسیم « نقشه ی راه برای هنرمتعالی و هنرمند به تعالی رسیده » است .
تجربه ی تاریخ انقلاب اسلامی نشان داده ، آنجا که ما زمین تازه ای را خلق کردیم ، به شکوفایی رسیدیم ( مانند فن آوری های علمی ، بومی و دانش بنیان ) و آنجا که در زمین دیگران پای گذاشته و بازی کرده ایم ، نهایتا ناکام مانده ایم . ( می توانید به اقتصاد لیبرالی خودمان نظر کنید و ببینید که بانک ها با وام های بی بازدهِ پر بهره ! با مردم چه می کنند ! )
پس در حوزه ی هنر و اندیشه که هرکدام از ما سهمی داریم ، باید ؛
 « فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم ... »

به قلم ؛ مجتبی طالبی
 ( نویسنده و تهیه کننده رسانه  . شاعر و  مدرس فلسفه در دانشگاه )

انتهای پیام/

نویسنده :

نظرات
آرشیو