به گزارش قابوس نامه،به گفته خیلی او در صحنه های آتش سوزی شجاعت و دلیری وصف نشدنی داشت و مهربانی و شوخ طبیعی او نیز یکی از خصوصیات این شهید است.
در خاطره ای که از همسر وی نقل می شود، می گویند : او یازده بار به جبهه رفته بود و اینبار که می خواست به جبهه برود، شهردار به او اجازه نمی داد. او گریه می کرد، یک شب همینطور که گریه می کرد به او گفتم چرا گریه می کنی؟ گفت: جوونای ما دارند مثل برگ درخت می ریزند، اونوقت به من می گویند، نرو.
همسرش می گوید: من راضی ام، خودم کار می کنم و خرج خانه را در میاورم، یک نامه هم بنویس صبح بروم پیش شهردار.
او صبح رفته بود سپاه و نامه اعزامش را گرفته بود، خیلی دلش می خواست برود، اصلا آرام و قرار نداشت.
او در دی ماه 65 بر اثر اصابت ترکش به مقام شهادت نائل می آید.
انتهای پیام/