به گزارش پایگاه خبری قابوس نامه، یک دانش آموز گنبدی بعد از دیدار با همسر شهید مدافع حرم علیرضا صفرپور جاجرمی دلنوشته ای برای وی ارسال کرد که متن ان به شرح زیر است.
تو دخترکی پرهیاهو بودی که پای بر خانه اش نهادی، هنوز شهد شیرین روزهای آغازین زندگی را فره می کردی که طوفان به راه افتاد؛ میهن در حال فروپاشی بود که مرد روزگار جوانی تو قد علم کرد برای به رخ کشدن شجاعت و مردانگی اش به بیگانه، جز خدا کس نمی داند که سخت تر از جان کندن بود برایت که نیمه ی جانت را با چشمانی مغموم اما چون کوه استوار راهی کنی؛ او رفت ،رفت تا کودکانی چون کودکان خودش آرام سر بر بالین بگذارند، او رفت تا ابد ابدیت نام خانه همه ی ما ایران بماند، او رفت تا یاد آور شود که هنوز هم مهربانی هست ، ایمان هست ؛ او رفت تا مهر تاییدی بر واژه (مرد) زند.
وقتی که بازگشت،صبورانه در کنارش بودی و گرد غم را از کولبار خسته اش ربودی.
سالها گذشت .........
دختر دیروزی بانوی با صلابت امروزی شد؛ همه چیز آرام بود تا زمانی که باز زمزمه ایمان به گوشش رسید، بی تابانه همچون کبوتری که در قفس و دلباخته پرواز است، او می خواست؛ عزم رفتن کند.
پس کوبار سنگین گذشته های دور را از گنجه بیرون آورد و با قدم هایی محکم به سوی شهادت گام برداشت، اما این بار بازگشتی درکار نبود، این بار اهل بیت او را خوانده بودند، و اینگونه شده که راه عشق آسمانی را پیش گرفت و زمانی که همچون سرور کربلا، بی سر بازگشت، ......
بازهم این تو بودی که بوسه بر سینه ستبر مردانه اش زدی! آری، تو عماره ای از عشق و استقامتی. با وجود توست که من هم می توانم با غرور فریاد زنم که ، من یک زنم!
برای بانو آمنه
مهر1396
انتهای پیام/