به گزارش قابوس نامه، روایت است كه در دوران امپراتوري باستاني تركها قسمت هاي گسترده اي از آسياي مركزي و روسيه و قفقاز و حتي چين را تحت تسلط خود در آورده بودند، يكي از پادشاهان فرزندي داشت به نام ”خوخان“ . پس از مرگ پادشاه، خوخان لشكري فراهم مي كند و به قتل و خونريزي و ايجاد رعب و وحشت مشغول مي شود.
چهره كريه او، رعب و وحشت را از شنيدن نام او مضاعف كرده بود. تنها شنيدن نامش، لرزه بر اندام حاكمان دور و نزديك مي انداخت.
همين كه خبر در شهر مي پيچيد كه ”خوخان“ دارد مي آيد تمامي عوام الناس و دولتمردان يا مخفي مي شدند و يا فرار را بر قرار ترجيح مي دادند. ماجراي خوخان سينه به سينه نقل شد. پس از گذشت ساليان، كه سايه وحشت خوخان رخت بربست، والدين براي ساكت كردن بچه شلوغ، با گفتن اين كه”خوخان“ دارد مي آيد، موفق به ساكت كردن بچه مي شدند.
از آن زمان به بعد، به كار بردن اين اسم، براي ترساندن طرف مقابل مصطلح شد. اين مقدمه بهانه اي بود كه به امروزمان بپردازيم.
برخي از دولتمردان با استفاده از كلماتی مانند ”شبح جنگ، سايه جنگ، تنش هاي احتمالي، فاز افراطی، اتفاقات تصادفي و ...“ تلاش مي كنند كه همين معني را به طرف حساب هاي داخلي خود القاء كنند. البته اين كلمات كاربرد نظامي دارند و لفظ ”كدخدا“ مترادف سياسي آن است! و همين معني را تداعي مي كند!
در پشت اين ”شبيه سازي ها“ البته اهدافي نهفته است. اهدافي كه نوعي باج گيري را در اذهان متبادر مي كند. مثلاً اگر فلان لايحه را تأييد نكنيد ”خوخان“ مي آيد، اگر لوايح پولشويي تأييد نشود ”خوخان“ خواهد آمد؛ در ادبيات عامه، اگر اين نوع باج گيري به سياست هم آلوده باشد، به آن مي گويند: خفت گيري سياسي از جناح مقابل!
چنانچه به صحبت ها و نوشته هاي برخي از دولتمردان و رسانه هاي زنجيره اي مدعي اصلاحات نگاه كنيم با مفهوم ”خفت گيري سياسي“ بيشتر آشنا خواهيم شد؛ آنجا كه مي گويند برجام سايه شوم جنگ را از ايران دور كرد لذا در شرايط فعلي چنانچه خواسته هاي امريكا و غرب را در قبول لوايح نپذيريم و يا از برجام بي جان خارج شويم، جنگ خواهد شد. بله، به همين سادگي!
برخي فكر مي كنند كه آنچه سايه جنگ را از كشورمان دور كرد لبخندهاي آنچناني، پياده روي هاي دو نفره و ماراتن مذاكرات بوده است. خير، اينطور نيست آقا، اين جماعت هيچگاه نمي توانند نقش اقتدار نظام جمهوري اسلامي در منطقه و جهان اسلام و از خودگذشتگي هاي مدافعان حرم را ببينند. لذا به دستان كدخدا چشم دوخته اند كه پس از تصويب لوايح درخواستي ـ اگر تصويبي در كار باشد ـ آيا منجر به گشايشي در روابط في مابين خواهد شد يا خیر؟!
مدعيان اصلاحات غافل هستند كه در اندرون ميهن و در كنارشان چه مي گذرد، چه خطري در كمين است، چنانچه نسبت به خطرات داخلي هوشيار باشند از قضا با دشمن خارجي بايستي هوشيارانه تر وارد عمل شد، نه اين كه خودي ها را ترساند!
اين در حالي است كه دشمن بارها گفته است كه گزينه حمله نظامي به ايران يك لاف و گزاف است. به فرمودۀ مقام معظم رهبري، "جنگ نخواهد شد"
سردار قاسم سليماني نيز اخيراً بر اساس اطلاعات دشمن ـ و نه تحليل ـ گفته است كه «سازمانهای امنیتی آمریکا به ترامپ گفتهاند هرگونه جنگ نظامی با ایران خطرناک و نابودکننده است و ما را به جنگ بیپایانی میکشاند و همه منافع ما را به خطر میاندازد».
قصدمان ناهوشياري نسبت به بيرون از مرز ها نيست، اما خوب است كه نگاهي هم به آرايش پياده نظام دشمن در داخل بيندازيم. چنانچه نگاهي اجمالي به تيتر رسانه هاي داخلي و مواضع كارشناسان و دولتمردان بيندازيم، صورت مسئله قدري برايمان روشن خواهد شد:
• برخی فعالیت ها در فضای مجازی توسط جریان های مخالف نظام مانند منافقان حمایت می شود.
• خبرگزاري فارس: "پانزده درصد منافقین در خارج از کشور در فضای مجازی ما فعال هستند."
و مدیرکل اداره اطلاعات آذربایجان شرقي: "در سال ۹۷ فعالیت سازمان مجاهدین خلق در ایران بیش از سالهای گذشته بود."
ا مدیرکل اداره اطلاعات آذربایجان شرقي: "تعداد 60 نفردر ارتباط با سرپلهای سازمان مجاهدین شناسایی و دستگیر شدهاند."
• مدیرکل اداره اطلاعات آذربایجان شرقی:" سازمان مجاهدین خلق ”در صدد موج سواری بر مشکلات اقتصادی جامعه“ است."
" سيد محمود علوی وزير اطلاعات از برخورد با 114تیم تکفیری و116تیم ارتباطی با مجاهدین خبر داد"
موارد فوق تنها مربوط به چند هفته اخير است. چنانچه در نرد عشق باختن با ”كدخدا“ مجالي باقي مانده باشد حتماً از تيترهاي فوق پالس هاي بد شگوني را مي تواند تشخيص دهد. عجيب است كه در چنين وانفسايي، رسانه هاي اصلاح طلب همچنان به موضوع مذاكره با امريكا مي پردازند و ”ضرورت اجتناب ناپذير بودن مذاكره را القا مي كنند“.
از برجام كه برايمان آبي گرم نشد. به تعبير يكي از دوستان، برجام، ديگر برجام نيست، از برجام، كلمه اي بيش نمانده است، يك ”بر“ مانده است با يك ”جام“ شكسته، كه به كاري نمي آيد.
آن كساني هم كه در جبهه اصلاحات نقش خط دهي دارند، در نوشته هاي خود دنبال احياي برجام به عنوان يك راهبرد ضد جنگ! هستند و اصرار دارند كه جمهوري اسلامي ايران اين راهبرد را در دستوركار قرار دهد!
آنان كه عنان از كف داده و چند گام نيز به پيش گذاشته اند، ”مذاكره“ با دشمن را تئوريزه مي كنند. حرف ناحسابشان اين است كه در زمينه سياست نمي شود بدون حساب و كتاب بازي كرد.
بعضاً شرايط ايجاب مي كند كه از «نگاه آرماني» دست كشيد و به واقعيت ها تن داد. البته آنها اين معني را «تسليم» تفسير نمي كنند بلكه آنرا موازنه سياست! بر اساس «قدرت و ظرفيت» خودي تلقي مي كنند و معتقدند كه چنانچه به واقعيت هاي حاكم بر صحنه سياست تن داده نشود، فجايع و تبعات مترتب بر آن، بسیار زيانبارتر از شرايط كنوني خواهد بود!
آن نكته ظريفي را كه حاميان دولت و رسانه هاي اصلاح طلب قادر به تشخيص آن نيستند، تهديد از داخل است. تحريم هاي اقتصادي ممكن است كه كار ساز باشند اما آنچه كه نگران كننده است آثار اجتماعي ناشي از آن است.
آثار اجتماعي تحريم ها بخودي خود ـ بر اساس اقتضائات منطقه اي و محلي ـ باعث تشكيل نيروهاي اجتماعي مي شود.
چنانچه دولت و مسئولين امر چاره ساز نابساماني هاي ناشي از تحريم ها و خسارات سيل نباشند اين نيروهاي اجتماعي به حوزه هاي سياسي و مديريتي تبديل خواهند شد.
امروزه در برخي از نقاط كشور، با آماده بودن بستر اجتماعي در آن نواحي، تشكل هايي تحت عنوان ”شوراهاي مردمي“ وابسته به منافقين قد راست كرده اند كه عدم حضور دولت، آثار زيانباري به همراه خواهد داشت؛ لذا، آرايش جنگي كه رهبري از آن سخن گفته اند، صرفاً در عرصه نظامي نيست، بلكه بر تاثيرات اقتصادي، اجتماعي و رواني جامعه نيز صادق است كه هدف از آن بي ثبات سازي سياسي ـ امنيتي از طريق توليد نارضايتي است.
نویسنده علی صفاری
انتهای پیام/