گروه : مقالات /

شناسه: 3164

09 فروردین 1403 15:58

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

اقدامات اشرف پهلوی در حوزه زنان و حقوق بشر؛  اهداف ناپاک زیر سایه فعالیت‌های خیرخواهانه

زنان ایرانی هرگز ادعای "سازمان زنان ایران" را در حمایت از زنان جدی نگرفتند چرا که محرومیت زنان با حجاب از بسیاری از مشاغل و نیز محدودیت آنها برای تحصیل، هرگز از سوی سازمان زنان و ریاست عالیه آن یعنی اشرف پهلوی مورد اعتراض قرار نگرفت، بلکه به دیده تمسخر و جمود نگریسته می‌شد.

به گزارش قابوس نامه به نقل از  پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ،محمد چافی - پرداختن  به زندگی خصوصی اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی پهلوی دوم، سبب شده تا فعالیت‌های اجتماعی این زن تأثیرگذار عصر پهلوی، در میان مردم و چه بسا، کسانی که تاریخ معاصر ایران را به صورت عمیق‌تری دنبال می‌کنند، کم و بیش ناشناخته بماند. امری که برای مباحث تاریخی، نه تنها راه‌گشا نیست بلکه پژوهش‌های تاریخی را به سمت بیراهه سوق داده و مانع از تکمیل پازل حقیقی تاریخ معاصر ایران می‌شود. چنین نگاهی سطحی به تاریخ معاصر، نسل حاضر را با توجه به گردش جهانی اطلاعات سردر گم کرده و به سمت پژوهش‌های بیرون از کشور سوق می‌دهد. در حالی که اشرف پهلوی در حوزه سیاسی و اجتماعی در دویست سال اخیر ایران یکی از دو زن تأثیرگذار  در حوزه سیاسی و اجتماعی به حساب می‌آید.

qaboosnameh 6

جاه‌طلبی اشرف پهلوی به حدی بود که خود را در امور سیاسی و نیز رسیدن به سلطنت شایسته‌تر از محمدرضا می‌دانست و تنها زن بودن خود را مانع خویش در تصاحب سلطنت می‌پنداشت. با این وجود زندگی اشرف پهلوی در عرصه سیاسی و اجتماعی را می‌بایست به دو دوره کاملا مجزا تقسیم کرد. دوره نخست، از آغاز سلطنت محمدرضا در شهریور 1320 آغاز شده و به کودتای 28 مرداد ختم می‌شود.

دوره‌ای که جاه‌طلبی‌های آشکار سیاسی اشرف و دخالت‌های وی در امور سیاسی و حوادث کلان و نزاع‌های سیاسی به حدی آشکار بود که ناچار وی را در معرض اعتراض بسیاری از رجال سیاسی، حتی از میان دوست‌داران حاکمیت پهلوی در ایران قرار می‌داد. امری که سال‌های تبعید یا دوری اجباری وی از ایران را به همراه داشت و باعث شده بود که اشرف به لحاظ اقتصادی نیز دوران فلاکت‌باری را پشت سر بگذارد.

گریه‌ها و لابه‌های وی در نامه‌هایی که به زاهدی نخست وزیر ایران می‌نویسد آشکار و هویداست. همین حادثه تلخ بود که وی را واداشت که در دوران دوم زندگی خود یعنی پس از کودتای 28 مرداد و ورود به ایران تا سال 57 و فرار از ایران، جاه‌طلبی‌های سیاسی خود را در پوشش فعالیت‌های اجتماعی به خصوص در حوزه زنان و نیز در عرصه بین‌الملل و نیز مستمسکی به نام فعالیت‌های حقوق بشری پیگیری کند. این جاه‌طلبی‌ها به حدی بود که وی خود را نامزد دبیرکلی سازمان ملل می‌کند. امری که اگر چه در آن ناکام ماند اما وی را به سمت‌های نازل‌تری در عرصه‌بین‌الملل نائل گرداند.

دلیل دیگر فعالیت‌ اشرف در حوزه اجتماعی زنان و حقوق بشر، دست‌یافتن وی به منابع مالی به‌خصوص بهره‌گیری از امکانات بنیاد پهلوی بود. طبق قانون مشروطه هیچ یک از اعضای خاندان سلطنت نمی‌توانست به طور آشکار بر منابع مالی کشور تسلط داشته باشد، بنابراین لازم بود که برای رسیدن به آمال اقتصادی و تضمین آینده لرزان سلطنت در ایران از طریق پوشش‌های خیرخواهانه‌ای همچون در اختیار گرفتن انجمن‌های حامی زنان و مانند آنها تحقق یابد. امری که می‌توانست علاوه بر انحراف افکار عمومی جهت جلوگیری از افشای نقش وی، تسلط وی بر منابع مالی را ممکن کند، قدمی نیز در جهت بازسازی شخصیت وی نزد افکار عمومی و نیز رجال سیاسی و آگاهان روزگار به حساب آید.

qaboosnameh 3

شروع فعالیت اجتماعی اشرف را باید پس از تأسیس سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی رصد کرد؛ سازمانی که در 16 اردیبهشت 1326 پا گرفت و اشرف را به عنوان نایب شاه بالای سر خود می‌دید. این سازمان که شبکه گسترده‌ای از مطبوعات را پشت سر خود داشت، فرصتی برای اشرف بود تا نظر افکار عمومی را درباره خود تلطیف کند. همین مطبوعات بودند که می‌کوشیدند اشرف را شخصی مقدس، معصوم، روحانی و سخاوتمند در امور خیریه،‌ مهربان، خدمت‌گزار و خوش قلب جلوه دهند.[1] هدف اصلی اشرف در این راستا، دست‌یابی آزادانه بر منابع مالی عظیمی بود که در قالب فعالیت خیرخواهانه بر آن مترتب می‌شد. به همین دلیل اشرف با یاری دوستانش از جمله هژیر، وزیر دارایی، «صندوق سرمایه‌گذاری سازمان خدمات اجتماعی» را تشکیل داد و توانست درصدی از پول بنزین و گمرک را به سمت این سازمان خیریه سوق دهد. تخصیص درصدی از پول بنزین و گمرکات به همراه جذب منابع مالی متعدد از بودجه کشور، سبب شد این سازمان در کلیه فعالیت‌های مهم اقتصادی کشور تسلط یافته و به بازی مهمی در جذب رجال سیاسی و نیز حمایت از حامیان واقعی سلطنت و نیز متملقان گرداگرد اشرف پهلوی بدل شود.[2] فعالیت اشرف پهلوی در امور خیریه و اجتماعی سبب شد که فعالیت‌های اجتماعی و خیریه به خصوص در اواخر سلطنت نزد افکار عمومی به طور رسمی به امری سیاسی بدل شود، به‌گونه‌ای که کسانی که در امور خیریه فعالیت داشتند در اکثر مسائل مهم کشور نیز نفوذ فراوانی یافتند.

همان‌گونه که اشاره شد، تا کودتای 28 مرداد دخالت اشرف در عرصه سیاسی آنقدر زیاد بود که رجال سیاسی از مداخلات وی  خسته شده بودند؛ بدین ترتیب شاه به ظاهر پس از کودتای 28 مرداد اجازه فعالیت‌ سیاسی به وی نداد، زیرا حضور وی در عرصه سیاست به‌گونه‌ای بود که اسدالله علم را به یاد جمله «الملک عقیم» می‌اندازد که متبادر کننده ضرب المثل مشهور «دو پادشاه در اقلیمی نگنجند و ده درویش در گلیمی بخسبند» گلستان سعدی است.[3] اما جاه‌طلبی‌های اشرف به شکلی نبود که با حکم شاه فرونشیند. به همین دلیل ورود به عرصه کانون‌های زنان، حقوق بشر و سازمان‌های بین‌المللی را پوششی جهت ورود به فعالیت‌های سیاسی و دست یافتن به منافع اقتصادی و سلطه بر بخشی از منابع سوختی قرار داد. شاه نیز که قبل از کودتای 28 مرداد تنها به دادن تذکراتی به اشرف بسنده کرده بود، پس از 28 مرداد  وقتی وی را از تبعیدی که مصدق در سال 1331 به شاه و اشرف تحمیل کرده بود به ایران برگرداند، ضمن  ایجاد محدودیت برای وی، جهت ورود به عرصه مستقیم سیاست، به جاه‌طلبی‌های اشرف در عرصه بین‌المللی و نیز ورود وی به عرصه‌ به اصطلاح حقوق زنان و حقوق بشر واکنش چندانی نشان نداد.  گویی شاه ترجیح  می‌داد تا وی از یک‌سو سرگرم دل‌خوشی‌های اجتماعی خود شود و از سویی دیگر وجهه منفی اشرف در افکار عمومی   بنای سلطنت را به مخاطره نیندازد و هم سایه پر ادعای اشرف را از سر سلطنت بردارد.

اشرف و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل

qaboosnameh 2

مهم‌ترین عناوینی که اشرف در طول این سال‌ها به آن دست یافت، عبارت بودند از: ریاست سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی تا نیابت ریاست کمیته ملی پیکار با بی‌سوادی، ریاست سازمان زنان ایران، رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر و نماینده ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و.... در این میان طنزآلودتر از همه، ریاست خواهر شاه به عنوان نماینده ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل بود. وی با خرج میلیون‌ها دلار مدتی نیز رئیس کمیسیون عالی حقوق بشر در سازمان ملل شد و این خود طنز تلخ تاریخ است که در نظامی که به نقض فزاینده حقوق بشر متهم است و نیروهای امنیتی و ساواک آن، روز به روز عرصه را بر آزادی‌خواهان تنگ‌ و تنگ‌تر می‌کردند و بر شکنجه‌هایشان جلوه‌های علمی‌تری می‌بخشیدند و حتی مهم‌تر از آن عامدانه به تولید ترس برای جلوگیری از هر گونه صدای مخالفی برمی‌خاستند، اشرف پهلوی مصمم بود به عنوان یک فعال حقوق بشری نام‌آور شود.[4]

این جاه‌طلبی که از سوی تملق‌گویان اشرف در وی تقویت شده بود، چنان وی را مست شهوت کرده بود که خود را به عنوان یکی از کاندیداهای دبیرکلی سازمان ملل معرفی کرد. اگر چه علیرغم رایزنی‌های متعدد و نیز حمایت شاه، هرگز شاهد مقصود را در آغوش نکشید.

qaboosnameh 1

فعالیت‌های اشرف در حوزه زنان

 پس از کودتای مرداد 1332 انجمن‌ها و تشکیلات مستقل زنان که همواره یکی از مشخصه‌های آنان همکاری با احزاب سیاسی بود، مورد سوءظن سلطنت قرار گرفتند و به تدریج برچیده شدند. این مسأله در افکار عمومی جامعه زنان ایرانی به زیان سلطنتی بود که خود را مدعی حمایت از حقوق زنان نشان داده بود. به همین منظور اشرف پهلوی که مترصد ورود پنهان به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بود، با حمایت شاه سازمان «زنان ایران» را راه‌اندازی کرد تا فعالان عرصه حقوق زنان را تحت پوشش و تمرکز حاکمیت قرار دهد.

اشرف پهلوی پیش از آن نیز تجربه‌هایی در عرصه زنان داشت. وی در سال 1338« شورای عالی جمعیت زنان» را با عضویت 17 سازمان مختلف تأسیس کرده بود، اما علیرغم تلاش‌های شورا در جهت تثبیت پذیرش حق رأی برای زنان، به دلیل پراکندگی نظرات میان اعضای سازمان‌های هفده‌گانه نتوانست به وحدت رویه‌ای دست پیدا کند. به همین دلیل محمدرضا پهلوی که در پی کنترل فعالیت‌های زنان مستقل برآمده بود به  تأسیس«سازمان زنان» در سال 1345 با مرکزیت اشرف رأی داد و بدین ترتیب فعالیت‌های اشرف به اوج خود رسید و دست وی را در منابع مالی سلطنت گشاده‌تر کرد. «سازمان زنان» تا پایان سلطنت با حمایت اشرف پهلوی بسیار گسترده شد، به گونه‌ای که تا پیروزی انقلاب، 349 شاخه، 113 مرکز و سازمان دیگر را که با زنان سر و کار داشتند تحت پوشش قرار داد.[5] با این اقدام، روند دولتی ساختن فعالیت زنان همگام با دولتی شدن احزاب سیاسی وارد مرحله‌ تازه‌ای شد و به عاملی جهت تثبیت حاکمیت و تقویت سلطنت بدل شد. با این اقدام ماهیت تشکیلات زنان که از اواخر قاجار آغاز شده و در دوره نخست‌ سلطنت محمدرضا به اوج خود رسیده بود، تغییر یافت و اگر چه به ظاهر قدم‌هایی در جهت حقوق زنان – البته با تعبیر بانیان آن – برداشت اما دولت پهلوی از طریق نقش ریاستی اشرف با کنترل همه فعالیت‌های دگراندیشانه زنان و یکپارچه کردن سازمان‌های پراکنده مدعی تأمین حقوق زنان، جنبش حقوق زنان را به طور کامل دولتی ساخت.[6] با نظارت اشرف بر سازمان‌های زنان، جنبش‌های واقعی برای کسب حقوق زنان از صحنه سیاسی ایران خارج شدند. سازمان زنان ایران چاپ نشریات زنانه را تحت نظارت خود گرفت و آنها را در جهت حاکمیت پهلوی‌ها تعدیل کرد و سازمان‌های مستقل را تنها به فعالیت‌های زیرزمینی محدود ساخت.

«شورای عالی جمعیت زنان» و بعدها «سازمان زنان» بازوی اجرایی طرح شش ماده‌ای «انقلاب سفید» شاه در امور مربوط به حقوق زنان در ایران بود. شورای عالی جمعیت زنان که در سال 1338 تحت نظارت اشرف تشکیل شده بود به حمایت از مسأله حق رأی زنان در سال 1341 پرداخت و فضا را برای تصویب و حمایت از طرح حق رأی زنان مساعد کرد تا سرانجام علیرغم مخالفت‌های روحانیون و جبهه ملی، طی اصولی که در ششم بهمن 1341 به رفراندوم گذاشته شد، مسأله حق رأی زنان را قانونی کرد.[7]  مخالفت کسانی مانند جریان مذهبی جامعه و شخصیت‌های مانند امام خمینی(ره) با این طرح از آن رو بود که می‌دانستند رژیم، این ایده را نه برای احقاق واقعی حقوق زن، بلکه در جهت کسب مشروعیت برای خود انجام می‌دهد. رژیم  در تلاش بود تا نشان دهد به حقوق همه افراد جامعه من‌جمله زنان توجه ویژه‌ای دارد. در حالی در همین زمان حقوق اساسی یک شهروند ایرانی نیز رعایت نمی‌شد و من‌جمله زندان‌های کشور مملو از فعالانی بود که نسبت به رویه حکومت انتقاد داشتند.

 qaboosnameh 4

ریاست عالیه «سازمان زنان» یعنی اشرف پهلوی اهداف پیش‌روی سازمان را کمک به امیال و هواهای نوخواهانه پهلوی دوم قرار داده بود و می‌کوشید از طرق مطرح کردن مسائلی همچون مبارزه با «تبعیض علیه زنان»، قانونی کردن سقط جنین، تصویب قانون حمایت از خانواده‌ (1354)،‌ ایجاد مراکز رفاه خانواده برای زنان طبقه پایین شهری، امکانات آموزشی سوادآموزی، تسهیلات بهداشتی، تنظیم خانواده،‌ مشاوره حقوقی به زنان، ایجاد مهدکودک، آموزش‌های حرفه‌ای،‌ تحقیق در حوزه زنان، سایر آموزش‌های فنی و حرفه‌ای، طرح درج تصویر زن در کتابهای درسی، منزلت زن در جامعه عشایری، و.... به ترمیم وجهه سلطنت و خاندان پهلوی و خود کمک کند.

اما همین مسأله نیز تبدیل به یکی از پاشنه آشیل‌های سلطنت پهلوی شد. چرا که همین نوسازی‌ها و برخی لجام گسیختگی‌ها، بدون در نظر گرفتن ساختار سنتی ایران، هرگز مورد پذیرش بسیاری از زنان ایرانی قرار نگرفت. زنان ایرانی هرگز ادعای این سازمان را در حمایت از زنان جدی نگرفتند چرا که محرومیت زنان با حجاب از بسیاری از مشاغل و نیز محدودیت آنها برای تحصیل، هرگز از سوی سازمان زنان و ریاست عالیه آن یعنی اشرف پهلوی مورد اعتراض قرار نگرفت، بلکه به دیده تمسخر و جمود نگریسته می‌شد. سازمان زنان در عین حال که آزادی پوشش را از حقوق زنان می‌شمرد اما هیچ‌گاه عکس آن را که به‌خودی‌خود جزئی از حقوق فطری انسان‌هاست مورد توجه جدی قرار نداد، چرا که خود به خود آنها را در مقابل خواسته‌های حاکمیت قرار می‌داد.

این ریاکاری فرهنگی هرگز از چشم زنان ایرانی مدافع حجاب دور نماند و قاطبه زنان ایرانی نه تنها هیچ‌گاه تلا‌ش‌های سازمان‌های دولتی حامی حقوق زنان از جمله «سازمان زنان» مورد حمایت اشرف و شاه را امری مثبت تلقی نکرد بلکه آن را بر معایب دیگر دودمان پهلوی افزود و مبنای دیگری برای مبارزه خود علیه استبداد پهلوی پیدا کرد.

qaboosnameh 5

اشرف پهلوی در پوشش فعالیت‌های اجتماعی خود از جمله فعالیت در عرصه زنان و امور بین‌الملل برای کسب شهرت و ارضای بلند پروازی‌های خود سفرهای زیادی را انجام می‌دهد. از جمله این موارد متعدد می‌توان از سفر او به اتحاد جماهیر شوروی در 1325 تحت پوشش دیدار از بیمارستان‌های روسیه و ملاقات با استالین، سفر به انگلستان،‌ سوئد،‌ آمریکا، هندوستان، پاکستان و چین و....یاد کرد. اشرف پهلوی در این سفرها با بسیاری از سیاستمداران مشهور جهان از جمله بوتو، جواهر لعل نهرو، گاندی، استالین، مارشال، تیتو، هایلا سلاسی، جان اف کندی، چائو شسکو و سوهارتو دیدار می‌کند.[8] اشرف پهلوی در ادامه فعالیت‌هایش در حوزه زنان و نیز فعالیت‌های بشر دوستانه‌اش برای کسب شهرت و جذب بیشتر پول و نیز کاستن از تبلیغات منفی‌ای که در اذهان عمومی جای گرفته بود تصمیم به تأسیس بنیاد اشرف گرفت. نیت اقتصادی، شهرت‌طلبی و عدم محبوبیت و پوشش بودن فعالیت‌های اشرف در خاطرات اسدالله علم و نیز سخنان برادرش محمدرضا شاه پهلوی دیگر تردیدی برای پژوهنده تاریخ معاصر ایران باقی نمی گذارد. اسدالله علم در خاطراتش می‌نویسد:

«والاحضرت اشرف، اجازه خواستند روز دوم فروردین، بنیاد خیریه خودشان را اعلام کنند. شاهنشاه قاه قاه خندیدند. فرمودند، آخر به خواهرم بگو یک طرف بنیاد خیریه اعلام می‌کنی، یک طرف مثل دیوانه‌ها عقب پول هستی. از یک طرف نطق‌های آتشین در دفاع از حقوق بشر می‌کنی، از طرف دیگر، منافع خودت اگر باشد، پدرم مردم را می‌خواهی دربیاوری. ( فرمودند البته اگر من بگذارم.) فرمودند بسیار خوب مانع ندارد، اعلام کنند،  ولی بداند مردم ایران گول نمی‌خورند. چرا همگی به او بدبین هستند و به شمس خوشبین هستند؟ چون شمس هیچ یک از این تظاهرات بی‌ربط ندارد. همان است که هست».9

و در جایی دیگر در پاسخ سخنان اسدالله علم مبنی بر درخواست اشرف برای اعلام تلویزیونی آن می‌گوید: «کار خیر، تازه اگر خیر باشد، سر و صدا انداختن و داد و فریاد ندارد."» 10

نوع پاسخ شاه نشان می‌دهد که فساد مکتوم در اطراف فعالیت‌های اشرف پهلوی تا حدی بوده است که با اینکه  وی حتی‌الامکان چشمان خود را بر مفاسد خاندان پهلوی و رجال و دولتمردان ایرانی می‌بست، باز هم نمی‌توانست با زیاده‌خواهی‌های خواهر خود  موافقت کند. بگذریم از اینکه در عرصه عمل شاه در مقابل خواهر خود کوتاه می‌آمد. این کوتاه آمدن‌ها در مورد همه خاندان پهلوی، صادق بود. شاه با مطامع اشرف و دیگر خاندانش کنار می‌آمد. گویی بدش نمی‌آمد این مانورهای خیرخواهانه و بشردوستانه از بدبینی‌های مردم ایران نسبت به اشرف و سایر خاندان درد سرسازش بکاهد. امری که اشرف و دیگر خانواده‌اش را از دخالت‌های مستقیم و دردسرسازشان در امر سیاسی کمی دور نگه داشت. اشرف برای دستیابی به پول، علاوه بر مسیر فعالیت‌های بین‌المللی و فعالیت در سازمان زنان و بنیاد اشرف، در فعالیت حقوق بشری تحت پوشش شرکت‌های خارجی نیز وارد عمل می‌شد. نامه محرمانه‌اش به جمشید آموزگار در سخت‌ترین شرایط بحرانی سلطنت، پرده از حقایق بیشتری برمی‌دارد تا جایی که می‌نویسد:

«جناب نخست وزیر؛ لابد شما از تقاضایی که شرکت BBC سوئیس از پیشگاه اعلیحضرت کرده مستحضرید ولی شاید اطلاع نداشته باشید که این امر ممکن است که باعث شود که یک کمی از بار زندگی سبک‌تر شود.... خواهشمندم این نامه را فوراً بعد از خواندن پاره کنید.» 11

در همین نامه اشرف مبلغ یک میلیون دلار برای شعبه بین‌المللی بنیاد اشرف در پاریس هم تقاضا می‌کند. چنین تقاضایی ناخودآگاه،‌ پژوهنده را به یاد تقاضاهای ملتمسانه اشرف از سرلشگر زاهدی در دوران تبعیدش پیش و پس از کودتای 28 مرداد می‌اندازد. گویی او نیز به خوبی می‌دانست که بازگشتی نخواهد داشت و می‌بایست در آخرین روزهای سلطنت پس انداز لازم را برای دوران آوارگی مهیا کند. زندگی مجلل و شاهانه وی در آمریکا و اروپا تا زمان مرگش، موید این عاقبت اندیشی اشرف است. بگذریم از اینکه غیر از مواردی این‌چنینی، خاندان پهلوی در هنگام خروج از ایران میلیون‌ها دلار از سرمایه‌های این کشور را خارج کردند. سرمایه‌هایی که هرگز به ایران بازنگشت و مصداق دقیق تاراج ایران و به عبارتی، آخرین تاراج این خاندان از کشور ما بود. همین دخل و تصرف‌های اشرف و دیگر خانواده‌ پردردسر محمدرضا بود که سرانجام بر آتش شعله انقلابیون افزود و طومار سلطنت پهلوی را در هم پیچید و ایران را با انقلابی اسلامی مواجه ساخت.آخرین آ

پی نوشت‌ها:

[1] - معتضد، خسرو، اشرف در آینه بدون زنگار، جلد دوم، چاپ دوم، تهران، نشر البرز، 1381، ص 136 - 131

[2] - کبیری، نیلوفر، زنان ذی‌نفوذ خاندان پهلوی، با مقدمه دکتر باقر عاقلی، چاپ دوم، تهران، نشر نامک، 1380، ص 120.

[3] - جلال فرهمند، ماهنامه الکترونیکی بهارستان، شماره 131، ص 6

[4] - www.Asriran.com/fd news/AA 287

[5] - http://meh????2ane.com/fa/ndws/6275

[6] - سید سعید زاهد و بیژن خواجه‌نوری، بررسی تحلیل اجتماعی نقش  زنان در جامعه ایران، فصل‌نامه فرهنگ، شماره 48، زمستان 1382، ص 112 - 114

[7] - جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های بعد از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنکی رشا، 1377، ص 539

[8] - ویکی پدیا، ذیل عنوان اشرف پهلوی

9-علم ، اسدالله، یادداشت‌های علم، به کوشش علینقی عالیخانی،تهران، بهزاد، 1382، ج5.

10-همان، ج 5

11-ماهنامه الکترونیکی بهارستان، شماره 131 ص7.

انتهای پیام/

نویسنده :

نظرات
آرشیو