گروه : یادداشت /

شناسه: 4318

07 اردیبهشت 1403 16:47

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

چرا در هنر انقلاب ، شعر اهمیت دارد ؟

شعر با همۀ تعاریف کهنه و نویی که دارد هنوز هم در صدر هنرهاست و سکه اش از رونق نیفتاده است چنانکه اگر سیاستمداران روزگار ما بخواهند برای خودنمایی هنری ! از سینماگران و موسیقی دان ها مایه بگذارند ، گاهی به همان میزان مجبوراند از شعر شاعران هراس داشته باشند ! خصوصا اگر شاعرانی روحیه ای انقلابی داشته باشند !

به گزارش قابوس نامه، اما به حقیقت چرا برای هنر انقلاب هنوز هم شعر اهمیت دارد ؟
1 . شعر ، هنری است که خود ( رسما و شخصا و بدون هیچ واسطۀ ابزاری دیگر ) بیان کنندۀ محتواست. در واقع شعر ، خود محتواست و محتوا دهنده به بسیاری هنرهای دیگر از جمله موسیقی ، خوشنویسی و ... در هنرانقلاب و اصلی ترین مسئله محتواست؛ بنابراین بین هنر انقلاب و شعر رابطه ای عمیق وجود دارد . رابطه ای به عظمت « محتوا »
2 . در دورانی که بر اساس جبر روزگار ! یا موازین شرعی و عرف اسلامی و یا هرچیز دیگر هنرهایی چون موسیقی ، پیکره تراشی و ... در اختیار هنرمندانی از جنس دربار و عشرت کده بود ، شعر جزو هنرهایی بود که توانست زودتر از دیگر هنرها فریاد اعتراض آمیز بلند کند .
در تاریخ اسلام شاهدیم هنرمندانی چون فرزدق ، کمیت ، دعبل و ... و حتی مولا علی (ع) را که به اسلام و نهضت  اسلامی ! خدمت کنند و بگویند سخنانی را که هنرمندان سایر رشته هنوز جسارت و جراتش را پیدا نکرده بودند .
بنابر این می توان گفت در هنر انقلاب ، شعر پیشرو بوده و شاعران نقش برجسته ای داشته اند !

3 . نگاه اسلام به شعر و شاعری نگاهی عمیق همراه با تایید است . همین امر باعث شد تا در طول تاریخ ، انقلابیون بیش از هر هنری روی شعر سرمایه گذاری کنند.
از ائمه اهل بیت (ع) نیز توصیف فراوانى درباره شعر شاعران و دعا در حق آنان، و جایزه بخشیدن  به آنها، رسیده است که اگر بخواهیم به نقل آنها بپردازیم سخن به درازا مى‏کشد. به عنوان مثال ؛
در آن زمان که هنرمندان جبهۀ کفر، رسول رحمت (ص) را با زبان شعر و هنر مرسوم آن روزگار هجو می کردند ، پیامبر اسلام خطاب به شاعران متعهد به اسلام ( و انقلابی ) فرمودند :
 و الذى نفس محمد بیده فکانما تنضهونهم بالنیل!: "
به آن کسى که جان محمد در دست قدرت او است، با این اشعار گویى تیرهایى به سوى آنها پرتاب مى‏کنید"!
همچنین امام صادق (ع) فرمودند: « تاکنون کسى در باره ما یک شعر نسروده مگر اینکه با روح القدس تائید شده است...»
... و ده ها حدیث و روایت معتبر که درباره ی شعر و شاعری از پیشوایان دینی نقل شده است و غیر از رسول گرامی اسلام (ص) که سعی می کردند از بیان شعر خودداری کرده و حتی اشعار دیگران را نیز به گونه ای شکسته بیان کنند ( به جهت حمل نشدن کلامشان به وحی !! ) پیشوایان معصوم اکثرا شاعر و یا دست کم توانا بر شعر و ادبیات بودند و برای شعر و شاعری نقشۀ راه ، هدف و وظیفه ای تبیین و تشریح می فرمودند. چنانکه امیر مؤمنان على (ع) هنگامى که گروهى از یارانش در یکى از شب هاى ماه مبارک رمضان به هنگام افطار، سخن به شعر و شاعران کشیدند، آنها را مخاطب ساخته و فرمودند :
اعلموا ان ملاک امرکم الدین، و عصمتکم التقوى، و زینتکم الادب، و حصون اعراضکم الحلم
"بدانید ملاک کار شما دین است، و مایه حفظ شما تقوى است، زینت شما ادب و دژهاى محکم آبروى شما، حلم و بردبارى است"

4 . در انقلاب اسلامی مردم ایران نیز «شعر » هنر اول بود..
هنری که روح نغمه های ماندگار انقلابی محسوب می شد وتوانست خشم مقدس و خروش و غیرت و معرفت انقلابی مردم را به اوج برساند . خلق آثار کم نظیر ادبیات انقلاب ، مقاومت و دفاع مقدس شاهد این مدعاست .
5 . شاعران انقلابی ، هم می توانند جزو حافظان انقلاب باشند هم می توانند در شمار ناقدان کسانی باشند که از مسیر انقلاب فاصله گرفته اند . تعارف که نداریم ! شاعری که زمانه اش را نشناسد در مضمون – یا اسیر گل و بلبل و دلبری های یار می شود یا می شود تمجید کنندۀ امیران و وزیران و وکیلان و سلاطین و ... سایر وابستگان ! و ممکن است نهایتا سکوت کند که این سکوت ، بی تعهدانه ترین شکل هنرمندی ست !
بنابر این حیات شعر انقلاب به مضامین انقلابی ( سیاسی . اجتماعی . انتقادی و ... ) است .

6. همه ساله امام خامنه ای – در نیمۀ رمضان الکریم – نشستی صمیمانه دارند با شاعران پیشکسوت و جوان و در آن خط و مشی شعر انقلابی – آئینی و ارزشی را تبیین می کنند.
بازخوانی و نشر سخنان ارزشمند ایشان چراغ راهی است برای شاعران متعهد و انقلابی،  و زیبا اینکه معظم له خود شاعر و آشنا به سبک های ادبیات و فنون شعر و شاعری هستند ( به گواهی دوست و دشمن ! )
یکی از فراز های مهم سخنان ایشان در دیدار با شاعران ( رمضان 1396 ) این فراز بود ؛
« حالا فرض کنید که همین قضایای شام، همین قضایای مدافعین حرم، خب جا دارد که دربارۀ این، مثلاً صدها شعر گفته بشود. یا فرض کنید قضایای عراق؛ قضایای عراق خیلی قضایای مهمّی است؛ البتّه آن را شاید یک مقداری آدم بتواند حق بدهد به مردم، [چون] اغلب مردم ما از حقیقت قضیّۀ عراق و آنچه در عراق پیش آمد -کاری که آمریکایی‌ها میخواستند در عراق بکنند و چطوری سرشان به سنگ خورد و چه عواملی این حالت را به وجود آورد- قاعدتاً خبر ندارند، امّا خب واقعاً یک قضیّۀ عجیبی است قضیّۀ کشور عراق؛ کشور عراقِ صدّام حسین، تبدیل بشود به کشور عراق شهید حکیم! اصلاً شما ببینید این فاصله چقدر است؟ اصلاً قابل تصوّر نیست این فاصله؛ این، اتّفاق افتاده. خب دربارۀ  این صدها بلکه هزارها شعر باید گفت، باید منظومه گفته بشود.»

و دیگر اینکه امام جامعه فرمودند ؛
« یکی از دوستان تذکّر دادند به من که از جملۀ چیزهایی که ما نداریم -به قول ایشان- ژانر هجو است؛ حالا این کلمات فرنگی هم این‌قدر رایج شده که بدون آن کأنّه آدم نمیفهمد؛ رشتۀ هجو. پیغمبر به حسّان‌بن‌ثابت گفت که هجوشان کن اینها را؛ او ‌هم بنا کرد هجو کردن. [شما هم] هجو کنید؛ خب رقص شمشیر میکند! این جاهلیّت مدرن با جاهلیّت قبیله‌ای کنار هم قرار گرفته‌اند! از این بهتر، منظره از این زیباتر! این را در شعر هجو کنید. هزار شعر دربارۀ این می شود گفت مثلاً فرض کنید. حالا هجو یک مسئله‌ است، طنز هم یک مسئلۀ دیگر است که خب البتّه طنز خوشبختانه هست و امشب هم که هم آقا خواندند، هم آقای ناصر فیض بودند که نخواندند و دیگران، الحمدلله از لحاظ طنز بد نیست؛ یواش یواش پیشرفتهایی کرده‌ایم؛ منتها هجو جایش خالی است؛ باید هجو بشوند اینها که یک کارهایی گاهی میکنند. اینکه بیایند مثلاً فرض کنید کشوری مثل عربستان سعودی را بکنند [فلان‌کاره‌ی] کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل! دیگر از این جالب‌تر چیزی نیست! واقعاً جای هجو دارد، حیف است که هجو نشود؛(۴) واقعاً [اگر] یک چنین چیزی هجو نشود حیف است، از دست میرود. »
... و این ابوابی است که امام جامعه به روی شاعران متعهد و انقلابی گشوده است.
پس می توان نتیجه گرفت که هنوز شعر ، هنر برجسته در انقلاب اسلامی است و شاعران می توانند شعر خود را در طراز انقلاب اسلامی و مضامین انقلابی ارائه دهند.
آثاری که می توانند به تولیدات موسیقی ، خوشنویسی ، نقاشی ، تاتر ، سینما و ... « محتوا »  تزریق نموده و به هنر انقلاب رونق ببخشند .

مجتبی طالبی
نویسنده و تهیه کننده صدا و سیمای مرکز گلستان
مدرس و دبیر پژوهشی گروه فلسفه و عرفان اسلامی جامعه المصطفی العالمیه . واحد گرگان


پ.ن :: قابوس نامه : « مجتبی طالبی »  خود در شمار هنرمندانی است که از شعر انقلابی غفلت نکرده است ؛ اگرچه درگذشته – در  وب سایت قابوسنامه – اشعاری از ایشان ( با موضوعات سیاسی – اجتماعی ) منتشر شد ، به فراخور موضوع ، شعری حماسی – سیاسی از ایشان منتشر می شود . این شعر را ایشان به ساحت مقدس حضرت زینب (س) تقدیم نموده اند .

« الاستقامه »
بانوی بی حسین که بر غم علم زدی               یک کهکشان حماسه به عالم رقم زدی
درگوش های کوفه چه خواندی که شهر را         با انقلاب سوز کلامت به هم زدی ؟!
روزی که نقش خون به حریم خدا زدند               فریاد دادخواهی اهل حرم زدی
دریا به موج ، نغمه ی خود را خروش کرد            وقتی تو درد خویش به دریای غم زدی
از بس عمل به صبر نمودی هزار بار               تاریخ گفته است که تو حرف کم زدی !
یا زینب صبور ، صبوری نمی کند              قرآن سینه ام که درونش « الم » زدی ...
با یاد کربلای تو دل مویه می کند
درد و بلا و رنج تو واگویه می کند .
با نخل های نام شما سبز می شویم                 با رنگ دشت کرب وبلا سبز می شویم
با نقل جانفشانی تان کربلا به شام                   هر روز پیش پای شما سبز می شویم !
شیون نمی کنیم ، تماما حماسه ایم                   سرخیم و با نگاه خدا سبز می شویم
بگذار سفره ی دل خود بازتر کنم                  این سفره حاجت است که ما سبز می شویم !
وقتی که خون برای شما حسن مطلق است             غیر شهود خانه کجا سبز می شویم ؟!
هرچند غصه های تو بانو فزون تر است          رخصت !بگویمت که چرا سبز می شویم ؟.. .
اینبار هم حدیث گروهی یزیدی است
بار دگر حکایت آنچه تو دیدی است ...
آتش ، گلوله ، مرگ ، اسیری به خانه هاست !      بحرین خسته مدفن سرخ جوانه هاست
وقتی دوباره شیعه به غم مبتلا شده                   کوچکترین حکایت ماندن بهانه هاست
ما سر « کل یوم ... » به دل نقش کرده ایم            در « کل ارض ... » نکته به نکته نشانه هاست
کشتار ، قتل و غارت و سرکوب و جنگ و ننگ       شیطان مدیرکل سکوت رسانه هاست !
با خواهران حکایت صبر تو گفته ایم                    «الاستقامه » شعر تمام ترانه هاست
زینب ، حدیث خانه ی بحرین چون کنم ؟!    این غم ورای صحبت این عاشقانه هاست ...
فرزند کوثری و بیا جام ده مرا
یک جرعه از صبوری خود وام ده مرا
شیطان به کعبه آمده ، تسخیر کرده است !                با «آل ظلم » باده ی شبگیر کرده است !
یک عده هم نفس ، به نفس مهر بسته اند !              حق السکوت جامعه را سیر کرده است !
کوفی وفا ندارد و دنیاست کوفه ای                     که آیین عدل و داد به زنجیر کرده است
من شرمسار کودک بحرینی ام که شب               تا صبح ، جنگ چهره ی او پیر کرده است !
فریادهای خسته ی ما را جهان سرد                    در سینه ها چو بغض گلوگیر کرده است
ای زینب ای سفیر حسینی ، تولب گشای              پروردگار امر به تکبیر کرده است ...
با مشت حق به سینه ی اشرار می زنیم
ابلیس های شب زده را دار می زنیم ...


انتهای پیام/

نویسنده :

نظرات
آرشیو