<p style="text-align: justify;">ارتباط نزدیک و روزانه با اعضای خانواده, دوستان و اطرافیان مهمترین دلیلی است که باعث می شود مردم جهان در شبکه های اجتماعی حضور یابند</p>
<p>با تحقق و تفحص در قوانین حجاب ادیان الهی و حتی آیین های جهانی به این نتیجه می رسیم که اسلام واضع قانون حجاب نیست، بلکه آنان را قانونمند کرده و به صورتی متعادل که با روحیه زن سازگار مسیحیت نه تنها حجاب را واجب دانسته، بلکه کوشیده عفاف درونی را پشتوانه حجاب بیرونی قرار دهد.به گزارش <a href="QABOOSNAMEH.IR"><span style="color: #800000;"><strong>قابوس نامه</strong></span></a>؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، استاد مطهری بیان داشته اند، بهتر است به جای کلمه حجاب از واژه پوشش استفاده کنیم، چون حجاب به معنای پرده است. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپزدازد و متناسب با فرهنگ اسلامی خود گام بردارد. بنابراین پوشش، حفاظ وقار، شخصیت، کرامت، اصالت و عظمت زن و حافظ زیبایی و منافع او برای شوهر است. از سویی پوشش در اسلام مصونیت است نه محدودیت.</p> <p><strong> در مخزن شرف، گهری جز حجاب نیست شمشیر دیده را سپری جز حجاب نیست</strong></p> <p>زن تا زمانی که در غنچه حجاب است، هیچ کس هوس چیدن آن را نمی کند. اما همین که این حجاب کنار رفت و این غنچه باز شد آن را خواهند چید و پس از چند روز که پژمرده و پرپر شد به کناری خواهند افکند.</p> <p>خداوند در آیه 59 سوره احزاب می فرماید:« ای پیامبر! به زنان امتت بگو خود را بپوشانند تا به عفاف و حرمت شناخته شوند تا از جسارت و تعرض هوسرانان آزار نکشند.</p> <p>اسلام لباس را هدیه الهی معرفی نموده است و بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بیگانه یکی از ضروریات دین مبین اسلام است. در قرآن آمده حجاب دست کم به سه نیاز اساسی انسان پاسخ می گوید: حفاظت از سرما و گرما، حفظ عفت و شرم، آراستگی، زیبایی و وقار انسانی. بنابراین میل به پوشش در همه جوامع و در همه شرایط و برای همه اقشار به صورت ذاتی وجود دارد. البته گاهی کارکرد سوم حجاب آراستگی، انسان را از مسیر الهی اش دور کرده و به بیراهه کشانده است. آنچه مسلم است پوشش باعث زیبایی و جمال زن است و از استثمار زن جلوگیری می کند و باعث مصونیت او می شود. حضرت علی علیه السلام می فرماید« پوشیدگی زن به حالش بهتر است و زیبایی اش را پایدارتر می سازد.» رسول خدا (ص) فرموده اند:« برای زن سزاوار نیست که هنگام بیرون رفتن از خانه اش، لباسش را جمع و فشرده کند.» بنابراین حجاب، کمال و وقار زن بوده و نشانگر ارزش واصالت وی می باشد و خداوند پاداش عظیم و بیکران را برای زنان تقوا پیشه و پاکدامن مقرر داشته است.</p> <p>لزوم پوشیدگی زن در اسلام بر اساس شش دلیل قطعی قابل اثبات است که هر یک به تنهایی برای اثبات ضرورت حجاب کافی است که عبارتند از: قرآن کریم، روایات شریفه، سیره اهل بیت، براهین عقلی، فطرت و طبیعت انسانی، تاریخ. شایان ذکر اینکه پوشیدگی بر اساس حجاب قرآنی، زن مؤمن، جامعه اسلامی و خانواده مسلمان را از ظلم ها و ظلمت های بسیار می رهاند.</p> <p>پوشش و یا حجاب برای زنان در همه ادیان و آیین های جهانی، امری مسلم و یقینی است، به ویژه هنگام حضور در مکان های مقدس مذهبی و به جای آوردن مراسم عبادی یا دعا و نیایش. بنابر گواهی متون تاریخی، در کلیه ادیان الهی و آیین های جهانی حجاب در بین زنان معمول بوده است. هر چند در طول زمان، فراز و فرودهای زیادی داشته و گاهی تشدید یا تخفیف یافته است، اما هیچگاه بطور کامل محو و نابود نشده است.</p> <p>زنان در دوران زرتشت از روسری ولباس های بلند استفاده می کردند و حتی زنان اشراف در هنگام خروج از منزل از روبند استفاده می کردند. اهمیت حجاب در نزد زنان زرتشتی را در قضیه اسارت دختر کسرا می توان دید، آنها تازیانه ها را به جان خود خریدند اما حاضر به کنار گذاشتن حجاب خود نشدند، زرتشت با پند و اندرزهای خود حجاب را تحکیم بخشید و حتی بعد از او در زمان داریوش حجاب باالزام بیشتری در بین زنان معمول بود.</p> <p>سیره عملی یهود واجب می دانست که زنان سر خود را به وسیله چادر یا پوشش دیگری حتی برای عبور از یک راه مخصوص بین دو خانه بپوشانند. در این آیین، حجاب و حفظ عفت مورد توجه بوده و به پوشاندن اندام از نامحرمان سفارش شده بود. در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، نام برده شده است.</p> <p>در کتاب تلمود که یکی از کتاب های مهم دینی یهودیان است آمده: « اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت مثلا با هر سخنی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت.</p> <p>در دین مسیحیت، وجوب حجاب با سختگیری بیشتری مطرح بود در میان مسیحیان و اروپائیان، حجاب معمول و متعارف بود و این عادت تا قرن سیزدهم سخت رایج بوده ولی از آن تاریخ به بعد کمرنگ شد. در تورات و انجیل به این مطلب که زنان از روزگار قدیم چهره خود را با برقع می پوشانده اند، اشاره شده است. در انجیل آمده است: هر زنی که سر برهنه دعا کند، سر خو را رسوا می سازد، زیرا این چنان است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی پوشد، موی را نیز بِبُرد و اگر زن را موی بُریدن یا تراشیدن قبیح است، باید بپوشد، زیرا که مرد از زن نیست بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده بلکه زن برای مرد از این جهت، زن می باید عزتی بر سر داشته باشد. آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند.</p> <p>در کتاب مقدس مسیحیان بطور صریح آیاتی درباره لزوم عفت و خانه نشینی، آراستگی زن بوسیله حیا، پرهیز از آرایش با زیور آلات و بافتن موی، همچنین وجوب پوشاندن موی، به ویژه در مراسم عبادی و سکوت در کلیسا، داشتن وقار و دوری از نگاه نامحرم آمده است، این موارد بیانگر کیفیت حجابی است که از نظر دینی، واجب بوده است.</p> <p>سیره علمی زنان مسیحی بر طبق متون معتبر تاریخی، استفاده از خمار، برقع و چادر در بیرون از خانه و هنگام نماز جزو ارکان اخلاق عیسوی محسوب می شود و اختلاط با مردان حتی در کلیسا ممنوع و آرایش و تزئین حتی در روبندها مردود تلقی می شد. بهترین آینه فرهنگ حجاب و عفاف در دیانت مسیح می باشد.</p> <p>در آیین برهمایی، پدران و شوهران حق هر گونه دخالت و تصرف را در فکر و اراده زن داشته اند و زن حق نداشته از خانه خویش بی اجازه بیرون رود و یا نسبت به بیگانه آشنایی داشته باشد. حتی شوهر به علت بی عفافی زن می توانست او را طلاق دهد.</p> <p>در آیین کنفوسیوس، زن جزو مایملک مرد بود. در انتخابات همسر و در ازدواج صاحب نظر نبود. تکلیف او را دیگران معین می کنند و همواره باید در کنار همسرش باشد. در این آیین برای اینکه دختران زودتر شوهر کنند و یا به جای دور نروند، پاهای آنان را معیوب می کردند، زن باید نسبت به مرد خضوع کند و از او اطاعت و حرف شنوی داشته باشد و برای جلب عطوفت شوهر باید متوسل به دیرها شود، دعا کند و از ارواح نیاکان استمداد کند. در ضمن پرحرفی زن، بیمار شدن و عقیم بودن او و بی میلی شوهر نسبت به زن، این حق را برای شوهر ایجاب می کرد تا زن را در معرض فروش بگذارد. در این آیین، اگر قوانینی به نام حجاب یا پرده نشینی وجود دارد به سبب عواملی همچون منافع مادی و شهوانی و یا تعصبات خشک بوده که ناشی از افکار احمقانه آنهاست نه بر خاسته از نیروی خدادای و فطری آنها.</p> <p>می توان گفت حجاب و پوشش از جمله مسائل مهم فرهنگی است که در تمام ادیان الهی و آیین های جهانی از دیرباز بدان توجه شده و در مکاتب به فراخور از آن سخن فراوان گفته شده است، حجاب و عفاف همواره به عنوان دژی محکم در مقابله با انحرافات و مفاسد اخلاقی و جنسی می باشد. در یک جمع بندی می توان گفت: حجاب در سایر ادیان نسبت به اسلام از سخت گیری بیشتری برخوردار یوده است. مطابق اسناد تاریخی، چادر و روبند از ارکان حجاب مسیحیان و یهودیان محسوب می شده است. در حالی که بنابر نظر اکثر فقهای اسلام پوشاندن صورت واجب نیست. از طرف دین یهود، اصل بودن چادر و روبند و ذکر نام آنها بطور صریح در کتاب مقدس و وجوب سکوت نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت همه دلالت است که دین اسلام در مبانی نظری خود نسبت به رعایت حجاب سهل گیرتر بوده است. می توان گفت اسلام واضع قانون حجاب نیست، بلکه آنان را قانونمند کرده و به صورتی متعادل که با روحیه زن سازگار مسیحیت نه تنها حجاب را واجب دانسته، بلکه کوشیده عفاف درونی را پشتوانه حجاب بیرونی قرار دهد. در قوم یهود افراط زیادی در مورد حجاب زنان وجود داشته است. در ادیانی نظیر زرتشت و آیین هایی همانند برهمایی و کنفوسیوس نیز اصل حجاب و عفاف همراه با افراط وجود داشته است.</p> <p>اما امروزه در جهان غرب لباس وسیله ای برای پوشش تن نیست بلکه برای آرایش آن است. در کشورهای غیراسلامی و حتی در برخی کشورهای اسلامی برهنگی و عدم پوشش سر و صورت امری عادی شده است. اما در کشور ما بی هیچ گونه تردید وضعیت حجاب مناسب تر است، بلکه بدحجابی به عوامل گوناگونی بستگی دارد که خارج از بحث این جستار می باشد.</p> <p>منابع:</p> <p>کاشانی، مجید، بررسی تاریخ و جامعه شناسی حجاب، فصلنامه بانوان شیعه</p> <p>آشنایی، علی محمد، حجاب در ادیان الهی، تهران</p> <p>مطهری ، مرتضی، مسئله حجاب، تهران</p> <p>پارسا، طیبه، پوشش زن در گستره تاریخ</p> <p> <br />انتهای پیام/</p>
<p>با تحقق و تفحص در قوانین حجاب ادیان الهی و حتی آیین های جهانی به این نتیجه می رسیم که اسلام واضع قانون حجاب نیست، بلکه آنان را قانونمند کرده و به صورتی متعادل که با روحیه زن سازگار مسیحیت نه تنها حجاب را واجب دانسته، بلکه کوشیده عفاف درونی را پشتوانه حجاب بیرونی قرار دهد.به گزارش <a href="QABOOSNAMEH.IR"><span style="color: #800000;"><strong>قابوس نامه</strong></span></a>؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، استاد مطهری بیان داشته اند، بهتر است به جای کلمه حجاب از واژه پوشش استفاده کنیم، چون حجاب به معنای پرده است. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپزدازد و متناسب با فرهنگ اسلامی خود گام بردارد. بنابراین پوشش، حفاظ وقار، شخصیت، کرامت، اصالت و عظمت زن و حافظ زیبایی و منافع او برای شوهر است. از سویی پوشش در اسلام مصونیت است نه محدودیت.</p> <p><strong> در مخزن شرف، گهری جز حجاب نیست شمشیر دیده را سپری جز حجاب نیست</strong></p> <p>زن تا زمانی که در غنچه حجاب است، هیچ کس هوس چیدن آن را نمی کند. اما همین که این حجاب کنار رفت و این غنچه باز شد آن را خواهند چید و پس از چند روز که پژمرده و پرپر شد به کناری خواهند افکند.</p> <p>خداوند در آیه 59 سوره احزاب می فرماید:« ای پیامبر! به زنان امتت بگو خود را بپوشانند تا به عفاف و حرمت شناخته شوند تا از جسارت و تعرض هوسرانان آزار نکشند.</p> <p>اسلام لباس را هدیه الهی معرفی نموده است و بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بیگانه یکی از ضروریات دین مبین اسلام است. در قرآن آمده حجاب دست کم به سه نیاز اساسی انسان پاسخ می گوید: حفاظت از سرما و گرما، حفظ عفت و شرم، آراستگی، زیبایی و وقار انسانی. بنابراین میل به پوشش در همه جوامع و در همه شرایط و برای همه اقشار به صورت ذاتی وجود دارد. البته گاهی کارکرد سوم حجاب آراستگی، انسان را از مسیر الهی اش دور کرده و به بیراهه کشانده است. آنچه مسلم است پوشش باعث زیبایی و جمال زن است و از استثمار زن جلوگیری می کند و باعث مصونیت او می شود. حضرت علی علیه السلام می فرماید« پوشیدگی زن به حالش بهتر است و زیبایی اش را پایدارتر می سازد.» رسول خدا (ص) فرموده اند:« برای زن سزاوار نیست که هنگام بیرون رفتن از خانه اش، لباسش را جمع و فشرده کند.» بنابراین حجاب، کمال و وقار زن بوده و نشانگر ارزش واصالت وی می باشد و خداوند پاداش عظیم و بیکران را برای زنان تقوا پیشه و پاکدامن مقرر داشته است.</p> <p>لزوم پوشیدگی زن در اسلام بر اساس شش دلیل قطعی قابل اثبات است که هر یک به تنهایی برای اثبات ضرورت حجاب کافی است که عبارتند از: قرآن کریم، روایات شریفه، سیره اهل بیت، براهین عقلی، فطرت و طبیعت انسانی، تاریخ. شایان ذکر اینکه پوشیدگی بر اساس حجاب قرآنی، زن مؤمن، جامعه اسلامی و خانواده مسلمان را از ظلم ها و ظلمت های بسیار می رهاند.</p> <p>پوشش و یا حجاب برای زنان در همه ادیان و آیین های جهانی، امری مسلم و یقینی است، به ویژه هنگام حضور در مکان های مقدس مذهبی و به جای آوردن مراسم عبادی یا دعا و نیایش. بنابر گواهی متون تاریخی، در کلیه ادیان الهی و آیین های جهانی حجاب در بین زنان معمول بوده است. هر چند در طول زمان، فراز و فرودهای زیادی داشته و گاهی تشدید یا تخفیف یافته است، اما هیچگاه بطور کامل محو و نابود نشده است.</p> <p>زنان در دوران زرتشت از روسری ولباس های بلند استفاده می کردند و حتی زنان اشراف در هنگام خروج از منزل از روبند استفاده می کردند. اهمیت حجاب در نزد زنان زرتشتی را در قضیه اسارت دختر کسرا می توان دید، آنها تازیانه ها را به جان خود خریدند اما حاضر به کنار گذاشتن حجاب خود نشدند، زرتشت با پند و اندرزهای خود حجاب را تحکیم بخشید و حتی بعد از او در زمان داریوش حجاب باالزام بیشتری در بین زنان معمول بود.</p> <p>سیره عملی یهود واجب می دانست که زنان سر خود را به وسیله چادر یا پوشش دیگری حتی برای عبور از یک راه مخصوص بین دو خانه بپوشانند. در این آیین، حجاب و حفظ عفت مورد توجه بوده و به پوشاندن اندام از نامحرمان سفارش شده بود. در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، نام برده شده است.</p> <p>در کتاب تلمود که یکی از کتاب های مهم دینی یهودیان است آمده: « اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت مثلا با هر سخنی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت.</p> <p>در دین مسیحیت، وجوب حجاب با سختگیری بیشتری مطرح بود در میان مسیحیان و اروپائیان، حجاب معمول و متعارف بود و این عادت تا قرن سیزدهم سخت رایج بوده ولی از آن تاریخ به بعد کمرنگ شد. در تورات و انجیل به این مطلب که زنان از روزگار قدیم چهره خود را با برقع می پوشانده اند، اشاره شده است. در انجیل آمده است: هر زنی که سر برهنه دعا کند، سر خو را رسوا می سازد، زیرا این چنان است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی پوشد، موی را نیز بِبُرد و اگر زن را موی بُریدن یا تراشیدن قبیح است، باید بپوشد، زیرا که مرد از زن نیست بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده بلکه زن برای مرد از این جهت، زن می باید عزتی بر سر داشته باشد. آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند.</p> <p>در کتاب مقدس مسیحیان بطور صریح آیاتی درباره لزوم عفت و خانه نشینی، آراستگی زن بوسیله حیا، پرهیز از آرایش با زیور آلات و بافتن موی، همچنین وجوب پوشاندن موی، به ویژه در مراسم عبادی و سکوت در کلیسا، داشتن وقار و دوری از نگاه نامحرم آمده است، این موارد بیانگر کیفیت حجابی است که از نظر دینی، واجب بوده است.</p> <p>سیره علمی زنان مسیحی بر طبق متون معتبر تاریخی، استفاده از خمار، برقع و چادر در بیرون از خانه و هنگام نماز جزو ارکان اخلاق عیسوی محسوب می شود و اختلاط با مردان حتی در کلیسا ممنوع و آرایش و تزئین حتی در روبندها مردود تلقی می شد. بهترین آینه فرهنگ حجاب و عفاف در دیانت مسیح می باشد.</p> <p>در آیین برهمایی، پدران و شوهران حق هر گونه دخالت و تصرف را در فکر و اراده زن داشته اند و زن حق نداشته از خانه خویش بی اجازه بیرون رود و یا نسبت به بیگانه آشنایی داشته باشد. حتی شوهر به علت بی عفافی زن می توانست او را طلاق دهد.</p> <p>در آیین کنفوسیوس، زن جزو مایملک مرد بود. در انتخابات همسر و در ازدواج صاحب نظر نبود. تکلیف او را دیگران معین می کنند و همواره باید در کنار همسرش باشد. در این آیین برای اینکه دختران زودتر شوهر کنند و یا به جای دور نروند، پاهای آنان را معیوب می کردند، زن باید نسبت به مرد خضوع کند و از او اطاعت و حرف شنوی داشته باشد و برای جلب عطوفت شوهر باید متوسل به دیرها شود، دعا کند و از ارواح نیاکان استمداد کند. در ضمن پرحرفی زن، بیمار شدن و عقیم بودن او و بی میلی شوهر نسبت به زن، این حق را برای شوهر ایجاب می کرد تا زن را در معرض فروش بگذارد. در این آیین، اگر قوانینی به نام حجاب یا پرده نشینی وجود دارد به سبب عواملی همچون منافع مادی و شهوانی و یا تعصبات خشک بوده که ناشی از افکار احمقانه آنهاست نه بر خاسته از نیروی خدادای و فطری آنها.</p> <p>می توان گفت حجاب و پوشش از جمله مسائل مهم فرهنگی است که در تمام ادیان الهی و آیین های جهانی از دیرباز بدان توجه شده و در مکاتب به فراخور از آن سخن فراوان گفته شده است، حجاب و عفاف همواره به عنوان دژی محکم در مقابله با انحرافات و مفاسد اخلاقی و جنسی می باشد. در یک جمع بندی می توان گفت: حجاب در سایر ادیان نسبت به اسلام از سخت گیری بیشتری برخوردار یوده است. مطابق اسناد تاریخی، چادر و روبند از ارکان حجاب مسیحیان و یهودیان محسوب می شده است. در حالی که بنابر نظر اکثر فقهای اسلام پوشاندن صورت واجب نیست. از طرف دین یهود، اصل بودن چادر و روبند و ذکر نام آنها بطور صریح در کتاب مقدس و وجوب سکوت نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت همه دلالت است که دین اسلام در مبانی نظری خود نسبت به رعایت حجاب سهل گیرتر بوده است. می توان گفت اسلام واضع قانون حجاب نیست، بلکه آنان را قانونمند کرده و به صورتی متعادل که با روحیه زن سازگار مسیحیت نه تنها حجاب را واجب دانسته، بلکه کوشیده عفاف درونی را پشتوانه حجاب بیرونی قرار دهد. در قوم یهود افراط زیادی در مورد حجاب زنان وجود داشته است. در ادیانی نظیر زرتشت و آیین هایی همانند برهمایی و کنفوسیوس نیز اصل حجاب و عفاف همراه با افراط وجود داشته است.</p> <p>اما امروزه در جهان غرب لباس وسیله ای برای پوشش تن نیست بلکه برای آرایش آن است. در کشورهای غیراسلامی و حتی در برخی کشورهای اسلامی برهنگی و عدم پوشش سر و صورت امری عادی شده است. اما در کشور ما بی هیچ گونه تردید وضعیت حجاب مناسب تر است، بلکه بدحجابی به عوامل گوناگونی بستگی دارد که خارج از بحث این جستار می باشد.</p> <p>منابع:</p> <p>کاشانی، مجید، بررسی تاریخ و جامعه شناسی حجاب، فصلنامه بانوان شیعه</p> <p>آشنایی، علی محمد، حجاب در ادیان الهی، تهران</p> <p>مطهری ، مرتضی، مسئله حجاب، تهران</p> <p>پارسا، طیبه، پوشش زن در گستره تاریخ</p> <p> <br />انتهای پیام/</p>
<p style="text-align: justify;">حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق، 25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.</p>
<p style="text-align: justify;">حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق، 25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.</p>
<p style="text-align: justify;"><img style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" src="images/95/tir95/gh_tolidi/6666666666.jpg" alt="" height="208" width="348" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>فشار همسالان یک نگرانی عمومی در جامعه است و می‌بینیم که افراد پیر و جوان زیادی در چنگال ضرر و زیان آن گرفتار می‌شوند. یک مثبت گرایی در مورد فشار همسالان وجود دارد که ما در این بخش خواهیم دید. حال ما، در درون واقعیات فشار همسالان و این که این وضعیت‌های اجتماعی چه کاری با فرد انجام می‌دهند، کاوش خواهیم کرد.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش <span style="color: #800000;"><strong>پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ فشار همسالان وضعیتی است که در آن مردم هم جوان و هم پیر، خودشان را میان جمعی می‌یابند که یک حالت تأثیر گذاری بر یک دیگر برای انجام کارهایی دارند که الزاماً نه بد و نه خوب هستند. در مدرسه‌ی راهنمایی و دبیرستان ما افزایشی در این نوع رفتار که آن را گروه می‌نامند میان بچه‌ها می‌بینیم و در حقیقت حلقه‌های اجتماعی درون محیط مدرسه هستند که مشهورند و تأثیر برجسته‌ روی بچه‌هایی دارند که با آنچه آنها پیشنهاد می‌دهند اغوا می‌شوند. همسالان گاهی اوقات می‌توانند به دنبال شما بگردند و در موارد بسیاری به شما کمک کنند که محرک شما باشند تا به چیزی که در کسب آن شکست خورده‌اید زودتر برسید. آنها می‌توانند شما را تحت فشار قرار دهند تا کار درست را انجام دهید و یا برای چیزی که در آن خوب نیستید بکوشید و تلاش کنید اما هم زمان می‌توانند در موارد زیر، به دنبال شما بگردند.<br /> فشار همسالان وقتی شروع می‌شود که بچه‌ها شروع به بزرگ شدن می‌کنند و احساسی از دنیا و نظری نسبت به آن دارند. برخی بچه‌ها به حد کافی تیز هستند تا اگر به نوع اشتباهی از فشار رسیدند خود را از گرفتاری حفاظت کنند در حالی که متأسفانه بقیه اغلب به خاطر شناخت ضعیف خود برای مقابله با چنین جمع‌هایی، گرفتار آنها می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر فشار همسالان بر روی بچه‌ها و بزرگسالان :<br /> اثرات منفی و مثبتی از فشار همسالان وجود دارند که بدیهی هستند اما بدترین نوع آنها حالتی است که بیشتر والدین و اعضای مدرسه را اذیت می‌کند و آزار می‌دهد.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به جور شدن با آنها :<br /> بچه‌ها / بزرگسالان وقتی تحت تأثیر اثرات بد فشار همسالان قرار می‌گیرند به نظر می‌رسد که تسلیم حرف‌های آنها می‌شوند؛ فقط به این خاطر که می‌خواهند با آنها جور شوند و دیگران ببینند که آنها لایق، با صلاحیت و عین بقیه هستند. چه داشتن روابط نامشروع باشد چه کشیدن اولین سیگار، چه تجربه‌ی مواد مخدر و قرص‌ها، شرکت در فعالیت‌های غیر مشروع و انواع دیگر باشد، فشار همسالان می‌تواند منجر به این شود که فرد فکر کند اگر آنچه که آنها می‌گویند انجام ندهد با معیارهای آنها برای عضویت در گروه جور نخواهد بود. قربانیان چنین فشاری می‌خواهند عضوی از دسته و باند باشند چون در این نقطه از زندگی‌شان، وقتی صحبت به تصویر دیگران از آنها در مدرسه می‌رسد، از شأن و شهرت خود اطلاع می‌یابند. آنها درمی‌یابند که گروه چگونه مشهور و دست نیافتنی به نظر می‌رسد حتی اگر کاری که انجام می‌دهند مشکوک باشد.</p> <p style="text-align: justify;">رفتار سرکشانه :<br /> بچه‌ها شروع به سرکشی در مقابل والدین و یا بزرگسالانی می‌کنند که وقتی متوجه تغییر تند در رفتار آنها می‌شوند و یا تغییرات محسوسی در خانه صورت می‌گیرد، در مورد چنین فشاری به آنها هشدار می‌دهند. عاقلانه است که خیلی قبل‌تر در مورد چنین گروه‌هایی در مدرسه به آنها هشدار دهیم چون این کار می‌تواند تأثیر طولانی مدتی داشته باشد و در نتیجه منجر به چیز کاملاً غیر قابل کنترل نمی‌شود.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به توجه عمومی کنترل شده :<br /> فکر این که رابطه‌ی جنسی چیزی است که می‌توان با آن قمار و شرط بندی کرد، می‌تواند بر چنین فردی که آرزو دارد عضوی از گروه باشد تحمیل شود. بنابراین آنها از جاده‌ای صخره‌ای پایین می‌آیند که نهایتاً هم خطرناک خواهد بود و هم چیزی است که آنها نمی‌توانند کنترل کنند. می‌توان در سن ۱۳ سالگی روابط جنسی را به کودک آموزش داد چون در این سن و سال ذهن بچه‌ها بسیار سریع‌تر از اسفنجی که آب را جذب خودش می‌کند با آنچه در اطرافش رخ می‌دهد سازگار است.</p> <p style="text-align: justify;">اعتیاد :<br /> سوء مصرف مواد یک سناریو خیلی آشنا است که والدین و بزرگسالان نگران این بچه‌ها، مجبورند با آن مقابله کنند. فشار همسالان سلاحی است که به طور ضعیف می‌تواند متقاعد کند که کاری که آنها انجام می‌دهند درست است و این موضوع آنها را جذاب‌تر و تا حدودی مهم‌تر می‌سازد. برخی بچه‌ها ممکن است به حد کافی عاقل باشند تا “نه” بگویند و در مقابل چنین گروه‌هایی ایستادگی کنند اما فقط می‌توان امیدوار بود که بچه‌هایی با این وجدان آگاه و ثابت قدم وجود دارند.</p> <p style="text-align: justify;">دوری از تحصیل :<br /> برخی گروه‌ها می‌توانند دانش آموزان را تشویق کنند تا از مدرسه بیرون بیایند و راههای منحرف را دنبال کنند تا فقط کودکان مورد بحث را از راه به در کنند. این کار می‌تواند عواقبی برای آنها داشته باشد تا خود را در دنیا بدون هیچ چیزی و سلاحی اما به اصطلاح با دوستان، به مخاطره بیاندازند که وقتی آنها بزرگ‌تر می‌شوند، واقعیت به آنها ضربه می‌زند. چنین افشایی منجر به افسردگی و انزوای آنها می‌شود چون اگر این افراد تلاش کنند که برای مدتی خانواده و یا دوستان نزدیک خود را متقاعد کنند تا به زندگی عادی برگردند دوستان مانع می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر بر سلامت ذهنی و فیزیکی :<br /> همان طور که می‌بینیم امروزه نیاز به جور شدن می‌تواند تأثیر بزرگی بر روی بچه‌ها داشته باشد. حتی وسواسی و عقده داشتن در مورد لاغری، زیبایی، جذاب‌تر، خواستنی‌تر، محبوب‌تر و غیره بودن غیر قابل اجتناب است چون ذهن آنها از این ایده تغذیه می‌کند که آنها به حد کافی خوب نیستند.<br /> بچه‌ها آرزو دارند حس تعلق و عضویت داشته باشند که این حس از تنها بودن و یا بودن با جمعی که برای آنها نچسب است و جذاب نیست به دست نمی‌آید. بنابراین در جهت تلاش برای مشهور و شناخته شدن و از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش قرار گرفتن، آنها خود را در میان جمع گروهی اشتباهی می‌یابند که حتی از غلط بودن کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه هستند.</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p style="text-align: justify;"><img style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" src="images/95/tir95/gh_tolidi/6666666666.jpg" alt="" height="208" width="348" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>فشار همسالان یک نگرانی عمومی در جامعه است و می‌بینیم که افراد پیر و جوان زیادی در چنگال ضرر و زیان آن گرفتار می‌شوند. یک مثبت گرایی در مورد فشار همسالان وجود دارد که ما در این بخش خواهیم دید. حال ما، در درون واقعیات فشار همسالان و این که این وضعیت‌های اجتماعی چه کاری با فرد انجام می‌دهند، کاوش خواهیم کرد.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش <span style="color: #800000;"><strong>پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ فشار همسالان وضعیتی است که در آن مردم هم جوان و هم پیر، خودشان را میان جمعی می‌یابند که یک حالت تأثیر گذاری بر یک دیگر برای انجام کارهایی دارند که الزاماً نه بد و نه خوب هستند. در مدرسه‌ی راهنمایی و دبیرستان ما افزایشی در این نوع رفتار که آن را گروه می‌نامند میان بچه‌ها می‌بینیم و در حقیقت حلقه‌های اجتماعی درون محیط مدرسه هستند که مشهورند و تأثیر برجسته‌ روی بچه‌هایی دارند که با آنچه آنها پیشنهاد می‌دهند اغوا می‌شوند. همسالان گاهی اوقات می‌توانند به دنبال شما بگردند و در موارد بسیاری به شما کمک کنند که محرک شما باشند تا به چیزی که در کسب آن شکست خورده‌اید زودتر برسید. آنها می‌توانند شما را تحت فشار قرار دهند تا کار درست را انجام دهید و یا برای چیزی که در آن خوب نیستید بکوشید و تلاش کنید اما هم زمان می‌توانند در موارد زیر، به دنبال شما بگردند.<br /> فشار همسالان وقتی شروع می‌شود که بچه‌ها شروع به بزرگ شدن می‌کنند و احساسی از دنیا و نظری نسبت به آن دارند. برخی بچه‌ها به حد کافی تیز هستند تا اگر به نوع اشتباهی از فشار رسیدند خود را از گرفتاری حفاظت کنند در حالی که متأسفانه بقیه اغلب به خاطر شناخت ضعیف خود برای مقابله با چنین جمع‌هایی، گرفتار آنها می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر فشار همسالان بر روی بچه‌ها و بزرگسالان :<br /> اثرات منفی و مثبتی از فشار همسالان وجود دارند که بدیهی هستند اما بدترین نوع آنها حالتی است که بیشتر والدین و اعضای مدرسه را اذیت می‌کند و آزار می‌دهد.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به جور شدن با آنها :<br /> بچه‌ها / بزرگسالان وقتی تحت تأثیر اثرات بد فشار همسالان قرار می‌گیرند به نظر می‌رسد که تسلیم حرف‌های آنها می‌شوند؛ فقط به این خاطر که می‌خواهند با آنها جور شوند و دیگران ببینند که آنها لایق، با صلاحیت و عین بقیه هستند. چه داشتن روابط نامشروع باشد چه کشیدن اولین سیگار، چه تجربه‌ی مواد مخدر و قرص‌ها، شرکت در فعالیت‌های غیر مشروع و انواع دیگر باشد، فشار همسالان می‌تواند منجر به این شود که فرد فکر کند اگر آنچه که آنها می‌گویند انجام ندهد با معیارهای آنها برای عضویت در گروه جور نخواهد بود. قربانیان چنین فشاری می‌خواهند عضوی از دسته و باند باشند چون در این نقطه از زندگی‌شان، وقتی صحبت به تصویر دیگران از آنها در مدرسه می‌رسد، از شأن و شهرت خود اطلاع می‌یابند. آنها درمی‌یابند که گروه چگونه مشهور و دست نیافتنی به نظر می‌رسد حتی اگر کاری که انجام می‌دهند مشکوک باشد.</p> <p style="text-align: justify;">رفتار سرکشانه :<br /> بچه‌ها شروع به سرکشی در مقابل والدین و یا بزرگسالانی می‌کنند که وقتی متوجه تغییر تند در رفتار آنها می‌شوند و یا تغییرات محسوسی در خانه صورت می‌گیرد، در مورد چنین فشاری به آنها هشدار می‌دهند. عاقلانه است که خیلی قبل‌تر در مورد چنین گروه‌هایی در مدرسه به آنها هشدار دهیم چون این کار می‌تواند تأثیر طولانی مدتی داشته باشد و در نتیجه منجر به چیز کاملاً غیر قابل کنترل نمی‌شود.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به توجه عمومی کنترل شده :<br /> فکر این که رابطه‌ی جنسی چیزی است که می‌توان با آن قمار و شرط بندی کرد، می‌تواند بر چنین فردی که آرزو دارد عضوی از گروه باشد تحمیل شود. بنابراین آنها از جاده‌ای صخره‌ای پایین می‌آیند که نهایتاً هم خطرناک خواهد بود و هم چیزی است که آنها نمی‌توانند کنترل کنند. می‌توان در سن ۱۳ سالگی روابط جنسی را به کودک آموزش داد چون در این سن و سال ذهن بچه‌ها بسیار سریع‌تر از اسفنجی که آب را جذب خودش می‌کند با آنچه در اطرافش رخ می‌دهد سازگار است.</p> <p style="text-align: justify;">اعتیاد :<br /> سوء مصرف مواد یک سناریو خیلی آشنا است که والدین و بزرگسالان نگران این بچه‌ها، مجبورند با آن مقابله کنند. فشار همسالان سلاحی است که به طور ضعیف می‌تواند متقاعد کند که کاری که آنها انجام می‌دهند درست است و این موضوع آنها را جذاب‌تر و تا حدودی مهم‌تر می‌سازد. برخی بچه‌ها ممکن است به حد کافی عاقل باشند تا “نه” بگویند و در مقابل چنین گروه‌هایی ایستادگی کنند اما فقط می‌توان امیدوار بود که بچه‌هایی با این وجدان آگاه و ثابت قدم وجود دارند.</p> <p style="text-align: justify;">دوری از تحصیل :<br /> برخی گروه‌ها می‌توانند دانش آموزان را تشویق کنند تا از مدرسه بیرون بیایند و راههای منحرف را دنبال کنند تا فقط کودکان مورد بحث را از راه به در کنند. این کار می‌تواند عواقبی برای آنها داشته باشد تا خود را در دنیا بدون هیچ چیزی و سلاحی اما به اصطلاح با دوستان، به مخاطره بیاندازند که وقتی آنها بزرگ‌تر می‌شوند، واقعیت به آنها ضربه می‌زند. چنین افشایی منجر به افسردگی و انزوای آنها می‌شود چون اگر این افراد تلاش کنند که برای مدتی خانواده و یا دوستان نزدیک خود را متقاعد کنند تا به زندگی عادی برگردند دوستان مانع می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر بر سلامت ذهنی و فیزیکی :<br /> همان طور که می‌بینیم امروزه نیاز به جور شدن می‌تواند تأثیر بزرگی بر روی بچه‌ها داشته باشد. حتی وسواسی و عقده داشتن در مورد لاغری، زیبایی، جذاب‌تر، خواستنی‌تر، محبوب‌تر و غیره بودن غیر قابل اجتناب است چون ذهن آنها از این ایده تغذیه می‌کند که آنها به حد کافی خوب نیستند.<br /> بچه‌ها آرزو دارند حس تعلق و عضویت داشته باشند که این حس از تنها بودن و یا بودن با جمعی که برای آنها نچسب است و جذاب نیست به دست نمی‌آید. بنابراین در جهت تلاش برای مشهور و شناخته شدن و از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش قرار گرفتن، آنها خود را در میان جمع گروهی اشتباهی می‌یابند که حتی از غلط بودن کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه هستند.</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p style="text-align: justify;"><img style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" src="images/95/tir95/gh_tolidi/6666666666.jpg" alt="" height="208" width="348" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>فشار همسالان یک نگرانی عمومی در جامعه است و می‌بینیم که افراد پیر و جوان زیادی در چنگال ضرر و زیان آن گرفتار می‌شوند. یک مثبت گرایی در مورد فشار همسالان وجود دارد که ما در این بخش خواهیم دید. حال ما، در درون واقعیات فشار همسالان و این که این وضعیت‌های اجتماعی چه کاری با فرد انجام می‌دهند، کاوش خواهیم کرد.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش <span style="color: #800000;"><strong>پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ فشار همسالان وضعیتی است که در آن مردم هم جوان و هم پیر، خودشان را میان جمعی می‌یابند که یک حالت تأثیر گذاری بر یک دیگر برای انجام کارهایی دارند که الزاماً نه بد و نه خوب هستند. در مدرسه‌ی راهنمایی و دبیرستان ما افزایشی در این نوع رفتار که آن را گروه می‌نامند میان بچه‌ها می‌بینیم و در حقیقت حلقه‌های اجتماعی درون محیط مدرسه هستند که مشهورند و تأثیر برجسته‌ روی بچه‌هایی دارند که با آنچه آنها پیشنهاد می‌دهند اغوا می‌شوند. همسالان گاهی اوقات می‌توانند به دنبال شما بگردند و در موارد بسیاری به شما کمک کنند که محرک شما باشند تا به چیزی که در کسب آن شکست خورده‌اید زودتر برسید. آنها می‌توانند شما را تحت فشار قرار دهند تا کار درست را انجام دهید و یا برای چیزی که در آن خوب نیستید بکوشید و تلاش کنید اما هم زمان می‌توانند در موارد زیر، به دنبال شما بگردند.<br /> فشار همسالان وقتی شروع می‌شود که بچه‌ها شروع به بزرگ شدن می‌کنند و احساسی از دنیا و نظری نسبت به آن دارند. برخی بچه‌ها به حد کافی تیز هستند تا اگر به نوع اشتباهی از فشار رسیدند خود را از گرفتاری حفاظت کنند در حالی که متأسفانه بقیه اغلب به خاطر شناخت ضعیف خود برای مقابله با چنین جمع‌هایی، گرفتار آنها می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر فشار همسالان بر روی بچه‌ها و بزرگسالان :<br /> اثرات منفی و مثبتی از فشار همسالان وجود دارند که بدیهی هستند اما بدترین نوع آنها حالتی است که بیشتر والدین و اعضای مدرسه را اذیت می‌کند و آزار می‌دهد.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به جور شدن با آنها :<br /> بچه‌ها / بزرگسالان وقتی تحت تأثیر اثرات بد فشار همسالان قرار می‌گیرند به نظر می‌رسد که تسلیم حرف‌های آنها می‌شوند؛ فقط به این خاطر که می‌خواهند با آنها جور شوند و دیگران ببینند که آنها لایق، با صلاحیت و عین بقیه هستند. چه داشتن روابط نامشروع باشد چه کشیدن اولین سیگار، چه تجربه‌ی مواد مخدر و قرص‌ها، شرکت در فعالیت‌های غیر مشروع و انواع دیگر باشد، فشار همسالان می‌تواند منجر به این شود که فرد فکر کند اگر آنچه که آنها می‌گویند انجام ندهد با معیارهای آنها برای عضویت در گروه جور نخواهد بود. قربانیان چنین فشاری می‌خواهند عضوی از دسته و باند باشند چون در این نقطه از زندگی‌شان، وقتی صحبت به تصویر دیگران از آنها در مدرسه می‌رسد، از شأن و شهرت خود اطلاع می‌یابند. آنها درمی‌یابند که گروه چگونه مشهور و دست نیافتنی به نظر می‌رسد حتی اگر کاری که انجام می‌دهند مشکوک باشد.</p> <p style="text-align: justify;">رفتار سرکشانه :<br /> بچه‌ها شروع به سرکشی در مقابل والدین و یا بزرگسالانی می‌کنند که وقتی متوجه تغییر تند در رفتار آنها می‌شوند و یا تغییرات محسوسی در خانه صورت می‌گیرد، در مورد چنین فشاری به آنها هشدار می‌دهند. عاقلانه است که خیلی قبل‌تر در مورد چنین گروه‌هایی در مدرسه به آنها هشدار دهیم چون این کار می‌تواند تأثیر طولانی مدتی داشته باشد و در نتیجه منجر به چیز کاملاً غیر قابل کنترل نمی‌شود.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به توجه عمومی کنترل شده :<br /> فکر این که رابطه‌ی جنسی چیزی است که می‌توان با آن قمار و شرط بندی کرد، می‌تواند بر چنین فردی که آرزو دارد عضوی از گروه باشد تحمیل شود. بنابراین آنها از جاده‌ای صخره‌ای پایین می‌آیند که نهایتاً هم خطرناک خواهد بود و هم چیزی است که آنها نمی‌توانند کنترل کنند. می‌توان در سن ۱۳ سالگی روابط جنسی را به کودک آموزش داد چون در این سن و سال ذهن بچه‌ها بسیار سریع‌تر از اسفنجی که آب را جذب خودش می‌کند با آنچه در اطرافش رخ می‌دهد سازگار است.</p> <p style="text-align: justify;">اعتیاد :<br /> سوء مصرف مواد یک سناریو خیلی آشنا است که والدین و بزرگسالان نگران این بچه‌ها، مجبورند با آن مقابله کنند. فشار همسالان سلاحی است که به طور ضعیف می‌تواند متقاعد کند که کاری که آنها انجام می‌دهند درست است و این موضوع آنها را جذاب‌تر و تا حدودی مهم‌تر می‌سازد. برخی بچه‌ها ممکن است به حد کافی عاقل باشند تا “نه” بگویند و در مقابل چنین گروه‌هایی ایستادگی کنند اما فقط می‌توان امیدوار بود که بچه‌هایی با این وجدان آگاه و ثابت قدم وجود دارند.</p> <p style="text-align: justify;">دوری از تحصیل :<br /> برخی گروه‌ها می‌توانند دانش آموزان را تشویق کنند تا از مدرسه بیرون بیایند و راههای منحرف را دنبال کنند تا فقط کودکان مورد بحث را از راه به در کنند. این کار می‌تواند عواقبی برای آنها داشته باشد تا خود را در دنیا بدون هیچ چیزی و سلاحی اما به اصطلاح با دوستان، به مخاطره بیاندازند که وقتی آنها بزرگ‌تر می‌شوند، واقعیت به آنها ضربه می‌زند. چنین افشایی منجر به افسردگی و انزوای آنها می‌شود چون اگر این افراد تلاش کنند که برای مدتی خانواده و یا دوستان نزدیک خود را متقاعد کنند تا به زندگی عادی برگردند دوستان مانع می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر بر سلامت ذهنی و فیزیکی :<br /> همان طور که می‌بینیم امروزه نیاز به جور شدن می‌تواند تأثیر بزرگی بر روی بچه‌ها داشته باشد. حتی وسواسی و عقده داشتن در مورد لاغری، زیبایی، جذاب‌تر، خواستنی‌تر، محبوب‌تر و غیره بودن غیر قابل اجتناب است چون ذهن آنها از این ایده تغذیه می‌کند که آنها به حد کافی خوب نیستند.<br /> بچه‌ها آرزو دارند حس تعلق و عضویت داشته باشند که این حس از تنها بودن و یا بودن با جمعی که برای آنها نچسب است و جذاب نیست به دست نمی‌آید. بنابراین در جهت تلاش برای مشهور و شناخته شدن و از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش قرار گرفتن، آنها خود را در میان جمع گروهی اشتباهی می‌یابند که حتی از غلط بودن کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه هستند.</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p style="text-align: justify;"><img style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" src="images/95/tir95/gh_tolidi/6666666666.jpg" alt="" height="208" width="348" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>فشار همسالان یک نگرانی عمومی در جامعه است و می‌بینیم که افراد پیر و جوان زیادی در چنگال ضرر و زیان آن گرفتار می‌شوند. یک مثبت گرایی در مورد فشار همسالان وجود دارد که ما در این بخش خواهیم دید. حال ما، در درون واقعیات فشار همسالان و این که این وضعیت‌های اجتماعی چه کاری با فرد انجام می‌دهند، کاوش خواهیم کرد.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش <span style="color: #800000;"><strong>پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ فشار همسالان وضعیتی است که در آن مردم هم جوان و هم پیر، خودشان را میان جمعی می‌یابند که یک حالت تأثیر گذاری بر یک دیگر برای انجام کارهایی دارند که الزاماً نه بد و نه خوب هستند. در مدرسه‌ی راهنمایی و دبیرستان ما افزایشی در این نوع رفتار که آن را گروه می‌نامند میان بچه‌ها می‌بینیم و در حقیقت حلقه‌های اجتماعی درون محیط مدرسه هستند که مشهورند و تأثیر برجسته‌ روی بچه‌هایی دارند که با آنچه آنها پیشنهاد می‌دهند اغوا می‌شوند. همسالان گاهی اوقات می‌توانند به دنبال شما بگردند و در موارد بسیاری به شما کمک کنند که محرک شما باشند تا به چیزی که در کسب آن شکست خورده‌اید زودتر برسید. آنها می‌توانند شما را تحت فشار قرار دهند تا کار درست را انجام دهید و یا برای چیزی که در آن خوب نیستید بکوشید و تلاش کنید اما هم زمان می‌توانند در موارد زیر، به دنبال شما بگردند.<br /> فشار همسالان وقتی شروع می‌شود که بچه‌ها شروع به بزرگ شدن می‌کنند و احساسی از دنیا و نظری نسبت به آن دارند. برخی بچه‌ها به حد کافی تیز هستند تا اگر به نوع اشتباهی از فشار رسیدند خود را از گرفتاری حفاظت کنند در حالی که متأسفانه بقیه اغلب به خاطر شناخت ضعیف خود برای مقابله با چنین جمع‌هایی، گرفتار آنها می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر فشار همسالان بر روی بچه‌ها و بزرگسالان :<br /> اثرات منفی و مثبتی از فشار همسالان وجود دارند که بدیهی هستند اما بدترین نوع آنها حالتی است که بیشتر والدین و اعضای مدرسه را اذیت می‌کند و آزار می‌دهد.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به جور شدن با آنها :<br /> بچه‌ها / بزرگسالان وقتی تحت تأثیر اثرات بد فشار همسالان قرار می‌گیرند به نظر می‌رسد که تسلیم حرف‌های آنها می‌شوند؛ فقط به این خاطر که می‌خواهند با آنها جور شوند و دیگران ببینند که آنها لایق، با صلاحیت و عین بقیه هستند. چه داشتن روابط نامشروع باشد چه کشیدن اولین سیگار، چه تجربه‌ی مواد مخدر و قرص‌ها، شرکت در فعالیت‌های غیر مشروع و انواع دیگر باشد، فشار همسالان می‌تواند منجر به این شود که فرد فکر کند اگر آنچه که آنها می‌گویند انجام ندهد با معیارهای آنها برای عضویت در گروه جور نخواهد بود. قربانیان چنین فشاری می‌خواهند عضوی از دسته و باند باشند چون در این نقطه از زندگی‌شان، وقتی صحبت به تصویر دیگران از آنها در مدرسه می‌رسد، از شأن و شهرت خود اطلاع می‌یابند. آنها درمی‌یابند که گروه چگونه مشهور و دست نیافتنی به نظر می‌رسد حتی اگر کاری که انجام می‌دهند مشکوک باشد.</p> <p style="text-align: justify;">رفتار سرکشانه :<br /> بچه‌ها شروع به سرکشی در مقابل والدین و یا بزرگسالانی می‌کنند که وقتی متوجه تغییر تند در رفتار آنها می‌شوند و یا تغییرات محسوسی در خانه صورت می‌گیرد، در مورد چنین فشاری به آنها هشدار می‌دهند. عاقلانه است که خیلی قبل‌تر در مورد چنین گروه‌هایی در مدرسه به آنها هشدار دهیم چون این کار می‌تواند تأثیر طولانی مدتی داشته باشد و در نتیجه منجر به چیز کاملاً غیر قابل کنترل نمی‌شود.</p> <p style="text-align: justify;">نیاز به توجه عمومی کنترل شده :<br /> فکر این که رابطه‌ی جنسی چیزی است که می‌توان با آن قمار و شرط بندی کرد، می‌تواند بر چنین فردی که آرزو دارد عضوی از گروه باشد تحمیل شود. بنابراین آنها از جاده‌ای صخره‌ای پایین می‌آیند که نهایتاً هم خطرناک خواهد بود و هم چیزی است که آنها نمی‌توانند کنترل کنند. می‌توان در سن ۱۳ سالگی روابط جنسی را به کودک آموزش داد چون در این سن و سال ذهن بچه‌ها بسیار سریع‌تر از اسفنجی که آب را جذب خودش می‌کند با آنچه در اطرافش رخ می‌دهد سازگار است.</p> <p style="text-align: justify;">اعتیاد :<br /> سوء مصرف مواد یک سناریو خیلی آشنا است که والدین و بزرگسالان نگران این بچه‌ها، مجبورند با آن مقابله کنند. فشار همسالان سلاحی است که به طور ضعیف می‌تواند متقاعد کند که کاری که آنها انجام می‌دهند درست است و این موضوع آنها را جذاب‌تر و تا حدودی مهم‌تر می‌سازد. برخی بچه‌ها ممکن است به حد کافی عاقل باشند تا “نه” بگویند و در مقابل چنین گروه‌هایی ایستادگی کنند اما فقط می‌توان امیدوار بود که بچه‌هایی با این وجدان آگاه و ثابت قدم وجود دارند.</p> <p style="text-align: justify;">دوری از تحصیل :<br /> برخی گروه‌ها می‌توانند دانش آموزان را تشویق کنند تا از مدرسه بیرون بیایند و راههای منحرف را دنبال کنند تا فقط کودکان مورد بحث را از راه به در کنند. این کار می‌تواند عواقبی برای آنها داشته باشد تا خود را در دنیا بدون هیچ چیزی و سلاحی اما به اصطلاح با دوستان، به مخاطره بیاندازند که وقتی آنها بزرگ‌تر می‌شوند، واقعیت به آنها ضربه می‌زند. چنین افشایی منجر به افسردگی و انزوای آنها می‌شود چون اگر این افراد تلاش کنند که برای مدتی خانواده و یا دوستان نزدیک خود را متقاعد کنند تا به زندگی عادی برگردند دوستان مانع می‌شوند.</p> <p style="text-align: justify;">تأثیر بر سلامت ذهنی و فیزیکی :<br /> همان طور که می‌بینیم امروزه نیاز به جور شدن می‌تواند تأثیر بزرگی بر روی بچه‌ها داشته باشد. حتی وسواسی و عقده داشتن در مورد لاغری، زیبایی، جذاب‌تر، خواستنی‌تر، محبوب‌تر و غیره بودن غیر قابل اجتناب است چون ذهن آنها از این ایده تغذیه می‌کند که آنها به حد کافی خوب نیستند.<br /> بچه‌ها آرزو دارند حس تعلق و عضویت داشته باشند که این حس از تنها بودن و یا بودن با جمعی که برای آنها نچسب است و جذاب نیست به دست نمی‌آید. بنابراین در جهت تلاش برای مشهور و شناخته شدن و از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش قرار گرفتن، آنها خود را در میان جمع گروهی اشتباهی می‌یابند که حتی از غلط بودن کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه هستند.</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p><img src="images/95/tir95/gh_tolidi/4624353_484.jpg" alt="" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش<span style="color: #800000;"> <strong><a href="../" target="_blank" style="color: #800000;">پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</a></strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ مقاله ای با موضوع امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی هم زمان با بیست و هفدمین سالگرد ارتحال امام (ره) در نظر گرفته شده است.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>وارستگی نفس، منشاً همه کمالات</strong></span><br /> شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن تمام ابعاد را ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علایم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می‌دارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت. (۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>علم و عمل، دو بال برای پرواز روحی</strong></span><br /> علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی نتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. علم به همه شئون و عمل عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی انسان را به مراتب انسانیت می‌‌رساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‌ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، اما اینقدر گرفتاری در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمدرضا پهلوی به واسطه تعلقی که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزی نمی‌فهمید، سرمنشأ این همه فساد برای ملت و این همه بدبختی برای خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، برای تعلقی که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمی‌کرد به واسطه همین تعلق منشا این همه بدبختی برای ملت، و بدتر آنکه برای خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را. (۲)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>اصلاح نفس قبل از اصلاح دیگران</strong></span><br /> مبدأ همه خطرها برای انسان خود آدم است، و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود. و نمی‌شود که یک واعظی که خودش اصلاح نشده بتواند دیگران را اصلاح کند. و آن واعظی می‌تواند موعظه کند که در باطنش هم موعظه شده باشد. و همین طور هر کسی که می‌خواهد صحبت کند باید توجه کند که چه می‌خواهد بگوید. آیا در این چیز رضای خدا هست؟ آیا دعوت به خودش هست یا دعوت به خدا؟ بعد هم که صحبت کرد، بنشیند که آیا این صحبت برای این بود یا برای آن. این راهی است برای سیر انسان به خدا که مراقبت کند از خودش و بعد از مراقبت، محاسبه نماید. (۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>شناخت شیطان درونی و بیرونی</strong></span><br /> باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمی‌توانید دفاع کنید از خودتان. شیطان خودتان را بشناسید. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهای خارجی را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد کنید. شیطان باطنی انسان خود آدم است. خود انسان. آن نفسیت انسان. آن هواهای انسان. اینها قشرهای شیطانی است در انسان. جنود شیطانند اینها. آن را تا نشناسد انسان نمی‌تواند با آن مجاهده بکند. این انسانهایی هم که شیطانهایی هستند که مانع از این هستند که این اسلام تحقق پیدا بکند در اینجا، و یک رژیم انسانی اسلامی پیدا بشود. آن رژیمی که انبیا می‌خواستند، آن رژیمی که اولیای خدا می‌خواستند، همه زحمتهایشان برای این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتی اش هم درست می‌شود. چیزهای دیگرش هم همه چیز درست می‌شود. همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد. زحمتهای انبیا برای این بود. اینها زحمتهای انبیا را می‌خواهند هدر بدهند. (۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>توجه به بیماری خودخواهی، قدم اول درمان</strong></span><br /> توجه داشته باشید که به این بیماری همه ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، الامن عصمه الله تعالی. (۵) همه انسانها به این بیماری مبتلا هستند. و آن بیماری امنیت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خود خواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا (علیهم السلام) شد و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لااقل کم بشود این بیماری در او، شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمی‌خواهند توجه کنند. (۶)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ملاحظه خداوند و رعایت مصلحت</strong></span><br /> همه خطاهایی که از انسان صادر می‌شود در اثر همین خودخواهی و غفلت از خداست. انسان باید کوشش کند که این حب نفس را اگر نمی‌تواند تمام کند کم کند، البته مسئله بسیار مشکلی است و محتاج به ریاضت است، لکن مسئله نشدنی نیست. مشکل است، لکن نشدنی نیست. اگر انسان در هر امری که وارد می‌شود در آن امر، خودخواهی را کنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بکند و خدا را ملاحظه بکند، هم موفق می‌شود و هم از خطراتی که بر این خودخواهی است در امان می‌ماند. (۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>تفکر در عظمت خلقت و خالق جهان</strong></span><br /> عجب و خودپسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی به عظمت خلقت به‌اندازه‌ای که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه‌ای از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه ‌های شمسی و کهکشانها را ادراک می‌کند و عظمت خالق آنها را اندکی می‌فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجالت و احساس جهالت می‌نماید. (۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نماز راستین و درک اسرار مرموز آن</strong></span><br /> فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای اولی و صفی او جل و علا سر باز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه (وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (۹) در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسان‌ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هرکس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کسی اصلاح می‌شود.<br /> پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خدای متعال جلی و علا استمداد کن که بی مدد او کسی به جایی نرسد.<br /> و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه‌ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاه معراج سید انبیا و عرفا- علیه و علیهم و علی آله الصلاه و السلام- را مشاهده کردیم؛ که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهاد. راه بسی دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان. (۱۰)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ایمان راستین، باورمندی قلبی</strong></span><br /> ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی ‌هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسئله‌ای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را. خیلی چیزهاست که انسان به برهان می‌داند که فلان قضیه فلان طور است یا فلان طور نیست. لکن چون ایمان نیامده است، تأثیر نمی‌کند. مثلاً نوع مردم اینطور هستند که در یک شب تاریکی، اگر یک مرده‌ای در محلی باشد پیش او می‌ترسند بخوابند، و همه هم عقیده شان این است که مرده هیچ اثری ندارد. هیچ کاری از او نمی‌آید. عقلشان می‌گوید که مرده است. این مرده حس و حرکت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند. عقل این را می‌گوید. لکن این مطلب به قلب نرسیده. مرده شورها به قلبشان رسیده. مرده شورها به واسطه تکراری که کرده‌اند، عمل تکرار شده، به واسطه تکرار، آنها پیش مرده می‌خوابند. هیچ برایشان چیزی نیست. این فرق مابین ادراک عقلی و ایمان است. ادراک عقلی که آدم می‌کند تأثیر در آدم ندارد. تا ایمان نباشد، مسئله عقلی را قلبش نفهمیده باشد، باورش نیامده باشد، آن مسئله عقلی تأثیرش کم است. (۱۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>عالم محضر خداست</strong></span><br /> ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‌اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‌ای است تا به قلب شما، [برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الان در محضر خدا نشسته ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الان در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می‌رود. تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد. برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته‌اند. (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۲) قرآن است، او با شماست. هر جا هستید او با شماست. ما این را از قرآن شنیده ایم. به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است. ما مثل مرده شور نشده ایم. تا حالا در این باب، ما مثل مردم عادی هستیم که مطلب نرسیده به قلبمان، تا اگر بخواهیم یک غیبت بکنیم، یک تهمت بزنیم، یک کار زشت بکنیم ببینیم محضر خداست. محضر احترام دارد. انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام می‌کند از آن محضر. اگر یک شخصی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی‌کنید، چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید. کار خلاف مطلقا آدم نمی‌کند در محضر یک کسی که ادراک کرده است که این بزرگ است، محترم است. چه رسد به این که در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بکند. محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است. عالم محضر است. تمام عالم محضر او است. معصیت مخالفت با خود اوست. با آن کسی است که در محضرش هستید. (۱۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا معصیت خدا نکنید</strong></span><br /> قلمهای در روزنامه ‌ها، دستهایی که این قلمها به دستشان است، آنهایی که در رادیو- تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می‌کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می‌گیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفته‌اید. آن وقتی که می‌خواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد. (۱۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا بودن همه اعمال و افکار</strong></span><br /> موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می‌کنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۵). وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که بازخواست کننده] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی‌شود، هر کاری بکند در محضر اوست و ثبت می‌شود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبتهایی که ما می‌کنیم، تموج (۱۶) پیدا می‌کند، ثبت می‌کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می‌شود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم خوب، گاهی می‌شود، انسان جرأت می‌کند، مخالفت می‌کند و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند. نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه- توجه دارد ازلاً و ابداً- که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می‌شود، معصیت خودش می‌شود. (۱۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خودسازی در جوانی و آمادگی برای ناملایمات</strong></span><br /> شما آقایان که نعمت جوانی را واجد هستید چیزی نمی‌گذرد که به پیری خواهید رسید، نگذارید جوانی از دست برود و کوشش کنید در خدمت به خالق و خلق و جلب رضای مولا جلات قدرته. در جوانی تهذیب نفس بسیار اسهال است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می‌رود و ریشه اخلاقی فاسده که اصلش از حساب دنیا و نفس است استحکام پیدا می‌کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می‌شود. مجهز کنید خودتان را برای تحمل ناملایمات و سختیها در راه خدای تعالی؛ ممکن است خدای نخواسته روزهای سختی پیش آید که اگر هم اکنون خود را مهیا نکنید تحملش بسیار ناگوار و سخت باشد. کوشش کنید حب دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خاطر در ایام پیری بزرگتر[ین] مصایب است. (۱۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خطر استدراج و از دست دادن تدریجی فرصت ‌ها</strong></span><br /> پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باشی که در پیری همه چیز را از دست می‌دهی، یکی از مکاید (۱۹) شیطان که شاید بزرگترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد استدراج (۲۰) … باطن که بزرگترین دشمنان اوست او را از فکر اصلاح خود باز می‌دارد و امید می‌دهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان می‌گذرد درجه درجه او را با وعده ‌های پوچ از این فکر باز می‌دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد. و آنگاه که جوانی رو به اتمام است، او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می‌کند و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده توبه در آخر عمر می‌دهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوض ترین موجود جلوه می‌دهد که محبوب او که دنیا است از دستش گرفته است. (۲۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نیرنگهای شیطان درونی با پیران و جوانان</strong></span><br /> چه بسا شیطان باطنی با ما پیران به گونه‌ای و با شما جوانان به گونه دیگری خدعه کند. با ما پیران با سلاح یأس از حضور و یاد حاضر براند که ‌هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نیستید و ایام جوانی که وقت کشت و درو بود رفت و در ایام ضعف پیری و کهولت که قدرت اصلاح از دست رفته و ریشه هواها و معاصی در تمام ارکان وجود نفوذ کرده و شاخه دوانده و تو را از لیاقت محضر او جل و علا انداخته و کار از کار گذشته، چه بهتر که این چند روز آخر عمر از دنیا استفاده هر چه بیشتر کنی. و گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل می‌کند، به شما می‌گوید شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتع و لذات است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، انشاءالله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمین است، و هر چه گناهان بزرگتر و بیشتر باشد پشیمانی و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خدای تعالی بیشتر و اتصال به او جل و علا افزون تر خواهد بود، چه بسیار مردم بوده‌اند که در جوانی بهره ‌های جوانی را برده و در ایام پیری تتمه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه (علیهم السلام) و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته‌اند. به ما پیران نیز از این وسوسه‌ها می‌شود که معلوم نیست به این زودی بمیری، فرصت باقی است، چند روز آخر عمر توبه کن، علاوه باب شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باز است و مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب کنند و در وقت مردن او را خواهی دید و از تو دستگیری خواهد کرد و از این مقوله ‌های فراوان که به گوش انسان می‌خواند.<br /> پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می‌کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می‌تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است. در جوانان نیست. جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می‌شوند، پیران نمی‌شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه ‌های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می‌تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می‌رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است. پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. (۲۲)<br /> پی‌نوشت‌ها:<br /> ۱- صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۶۷٫<br /> ۲- همان، ص ۲۶۷-۲۶۸٫<br /> ۳- همان، ج ۱۷، ص ۱۹۳٫<br /> ۴- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۵-۳۸۶٫<br /> ۵- مگر آن کسی که خدا او را در امان داشته است.<br /> ۶- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۱۷۲٫<br /> ۷- همان، ج۱۳، ص۱۹۴-۱۹۵٫<br /> ۸- همان، ج۱۸، ص ۴۴۵٫<br /> ۹- سوره بقره، آیه ۱۹۳: «با آنان پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین از آن خدا گردد».<br /> ۱۰- صحیفه امام، ج ۲۰، ص۱۵۵-۱۵۶٫<br /> ۱۱- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۲٫<br /> ۱۲- سوره حدید، آیه ۴٫<br /> ۱۳- صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۸۲-۳۸۳٫<br /> ۱۴- همان، ج ۱۳، ص ۴۶۱٫<br /> ۱۵- سوره حدید، آیه ۴ و هر جا که باشید، همراه شماست.<br /> ۱۶- موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.<br /> ۱۷- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۹۶-۳۹۷٫<br /> ۱۸- همان، ج ۲، ص ۱۰۱٫<br /> ۱۹- دامها.<br /> ۲۰- کسی را به نعمت ‌های داده شده به او مغرور ساختن و بدان واسطه از حق غافل نمودن.<br /> ۲۱- صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۳۷-۴۳۸٫<br /> ۲۲- همان، ج ۶، ص ۲۲۱-۲۲۲٫</p> <p style="text-align: justify;">منبع مقاله :<br /> سعادتمند، رسول؛ (۱۳۹۰)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p><img src="images/95/tir95/gh_tolidi/4624353_484.jpg" alt="" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش<span style="color: #800000;"> <strong><a href="../" target="_blank" style="color: #800000;">پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</a></strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ مقاله ای با موضوع امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی هم زمان با بیست و هفدمین سالگرد ارتحال امام (ره) در نظر گرفته شده است.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>وارستگی نفس، منشاً همه کمالات</strong></span><br /> شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن تمام ابعاد را ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علایم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می‌دارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت. (۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>علم و عمل، دو بال برای پرواز روحی</strong></span><br /> علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی نتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. علم به همه شئون و عمل عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی انسان را به مراتب انسانیت می‌‌رساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‌ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، اما اینقدر گرفتاری در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمدرضا پهلوی به واسطه تعلقی که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزی نمی‌فهمید، سرمنشأ این همه فساد برای ملت و این همه بدبختی برای خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، برای تعلقی که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمی‌کرد به واسطه همین تعلق منشا این همه بدبختی برای ملت، و بدتر آنکه برای خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را. (۲)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>اصلاح نفس قبل از اصلاح دیگران</strong></span><br /> مبدأ همه خطرها برای انسان خود آدم است، و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود. و نمی‌شود که یک واعظی که خودش اصلاح نشده بتواند دیگران را اصلاح کند. و آن واعظی می‌تواند موعظه کند که در باطنش هم موعظه شده باشد. و همین طور هر کسی که می‌خواهد صحبت کند باید توجه کند که چه می‌خواهد بگوید. آیا در این چیز رضای خدا هست؟ آیا دعوت به خودش هست یا دعوت به خدا؟ بعد هم که صحبت کرد، بنشیند که آیا این صحبت برای این بود یا برای آن. این راهی است برای سیر انسان به خدا که مراقبت کند از خودش و بعد از مراقبت، محاسبه نماید. (۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>شناخت شیطان درونی و بیرونی</strong></span><br /> باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمی‌توانید دفاع کنید از خودتان. شیطان خودتان را بشناسید. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهای خارجی را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد کنید. شیطان باطنی انسان خود آدم است. خود انسان. آن نفسیت انسان. آن هواهای انسان. اینها قشرهای شیطانی است در انسان. جنود شیطانند اینها. آن را تا نشناسد انسان نمی‌تواند با آن مجاهده بکند. این انسانهایی هم که شیطانهایی هستند که مانع از این هستند که این اسلام تحقق پیدا بکند در اینجا، و یک رژیم انسانی اسلامی پیدا بشود. آن رژیمی که انبیا می‌خواستند، آن رژیمی که اولیای خدا می‌خواستند، همه زحمتهایشان برای این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتی اش هم درست می‌شود. چیزهای دیگرش هم همه چیز درست می‌شود. همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد. زحمتهای انبیا برای این بود. اینها زحمتهای انبیا را می‌خواهند هدر بدهند. (۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>توجه به بیماری خودخواهی، قدم اول درمان</strong></span><br /> توجه داشته باشید که به این بیماری همه ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، الامن عصمه الله تعالی. (۵) همه انسانها به این بیماری مبتلا هستند. و آن بیماری امنیت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خود خواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا (علیهم السلام) شد و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لااقل کم بشود این بیماری در او، شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمی‌خواهند توجه کنند. (۶)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ملاحظه خداوند و رعایت مصلحت</strong></span><br /> همه خطاهایی که از انسان صادر می‌شود در اثر همین خودخواهی و غفلت از خداست. انسان باید کوشش کند که این حب نفس را اگر نمی‌تواند تمام کند کم کند، البته مسئله بسیار مشکلی است و محتاج به ریاضت است، لکن مسئله نشدنی نیست. مشکل است، لکن نشدنی نیست. اگر انسان در هر امری که وارد می‌شود در آن امر، خودخواهی را کنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بکند و خدا را ملاحظه بکند، هم موفق می‌شود و هم از خطراتی که بر این خودخواهی است در امان می‌ماند. (۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>تفکر در عظمت خلقت و خالق جهان</strong></span><br /> عجب و خودپسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی به عظمت خلقت به‌اندازه‌ای که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه‌ای از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه ‌های شمسی و کهکشانها را ادراک می‌کند و عظمت خالق آنها را اندکی می‌فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجالت و احساس جهالت می‌نماید. (۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نماز راستین و درک اسرار مرموز آن</strong></span><br /> فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای اولی و صفی او جل و علا سر باز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه (وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (۹) در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسان‌ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هرکس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کسی اصلاح می‌شود.<br /> پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خدای متعال جلی و علا استمداد کن که بی مدد او کسی به جایی نرسد.<br /> و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه‌ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاه معراج سید انبیا و عرفا- علیه و علیهم و علی آله الصلاه و السلام- را مشاهده کردیم؛ که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهاد. راه بسی دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان. (۱۰)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ایمان راستین، باورمندی قلبی</strong></span><br /> ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی ‌هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسئله‌ای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را. خیلی چیزهاست که انسان به برهان می‌داند که فلان قضیه فلان طور است یا فلان طور نیست. لکن چون ایمان نیامده است، تأثیر نمی‌کند. مثلاً نوع مردم اینطور هستند که در یک شب تاریکی، اگر یک مرده‌ای در محلی باشد پیش او می‌ترسند بخوابند، و همه هم عقیده شان این است که مرده هیچ اثری ندارد. هیچ کاری از او نمی‌آید. عقلشان می‌گوید که مرده است. این مرده حس و حرکت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند. عقل این را می‌گوید. لکن این مطلب به قلب نرسیده. مرده شورها به قلبشان رسیده. مرده شورها به واسطه تکراری که کرده‌اند، عمل تکرار شده، به واسطه تکرار، آنها پیش مرده می‌خوابند. هیچ برایشان چیزی نیست. این فرق مابین ادراک عقلی و ایمان است. ادراک عقلی که آدم می‌کند تأثیر در آدم ندارد. تا ایمان نباشد، مسئله عقلی را قلبش نفهمیده باشد، باورش نیامده باشد، آن مسئله عقلی تأثیرش کم است. (۱۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>عالم محضر خداست</strong></span><br /> ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‌اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‌ای است تا به قلب شما، [برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الان در محضر خدا نشسته ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الان در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می‌رود. تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد. برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته‌اند. (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۲) قرآن است، او با شماست. هر جا هستید او با شماست. ما این را از قرآن شنیده ایم. به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است. ما مثل مرده شور نشده ایم. تا حالا در این باب، ما مثل مردم عادی هستیم که مطلب نرسیده به قلبمان، تا اگر بخواهیم یک غیبت بکنیم، یک تهمت بزنیم، یک کار زشت بکنیم ببینیم محضر خداست. محضر احترام دارد. انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام می‌کند از آن محضر. اگر یک شخصی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی‌کنید، چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید. کار خلاف مطلقا آدم نمی‌کند در محضر یک کسی که ادراک کرده است که این بزرگ است، محترم است. چه رسد به این که در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بکند. محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است. عالم محضر است. تمام عالم محضر او است. معصیت مخالفت با خود اوست. با آن کسی است که در محضرش هستید. (۱۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا معصیت خدا نکنید</strong></span><br /> قلمهای در روزنامه ‌ها، دستهایی که این قلمها به دستشان است، آنهایی که در رادیو- تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می‌کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می‌گیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفته‌اید. آن وقتی که می‌خواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد. (۱۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا بودن همه اعمال و افکار</strong></span><br /> موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می‌کنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۵). وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که بازخواست کننده] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی‌شود، هر کاری بکند در محضر اوست و ثبت می‌شود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبتهایی که ما می‌کنیم، تموج (۱۶) پیدا می‌کند، ثبت می‌کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می‌شود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم خوب، گاهی می‌شود، انسان جرأت می‌کند، مخالفت می‌کند و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند. نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه- توجه دارد ازلاً و ابداً- که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می‌شود، معصیت خودش می‌شود. (۱۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خودسازی در جوانی و آمادگی برای ناملایمات</strong></span><br /> شما آقایان که نعمت جوانی را واجد هستید چیزی نمی‌گذرد که به پیری خواهید رسید، نگذارید جوانی از دست برود و کوشش کنید در خدمت به خالق و خلق و جلب رضای مولا جلات قدرته. در جوانی تهذیب نفس بسیار اسهال است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می‌رود و ریشه اخلاقی فاسده که اصلش از حساب دنیا و نفس است استحکام پیدا می‌کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می‌شود. مجهز کنید خودتان را برای تحمل ناملایمات و سختیها در راه خدای تعالی؛ ممکن است خدای نخواسته روزهای سختی پیش آید که اگر هم اکنون خود را مهیا نکنید تحملش بسیار ناگوار و سخت باشد. کوشش کنید حب دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خاطر در ایام پیری بزرگتر[ین] مصایب است. (۱۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خطر استدراج و از دست دادن تدریجی فرصت ‌ها</strong></span><br /> پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باشی که در پیری همه چیز را از دست می‌دهی، یکی از مکاید (۱۹) شیطان که شاید بزرگترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد استدراج (۲۰) … باطن که بزرگترین دشمنان اوست او را از فکر اصلاح خود باز می‌دارد و امید می‌دهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان می‌گذرد درجه درجه او را با وعده ‌های پوچ از این فکر باز می‌دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد. و آنگاه که جوانی رو به اتمام است، او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می‌کند و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده توبه در آخر عمر می‌دهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوض ترین موجود جلوه می‌دهد که محبوب او که دنیا است از دستش گرفته است. (۲۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نیرنگهای شیطان درونی با پیران و جوانان</strong></span><br /> چه بسا شیطان باطنی با ما پیران به گونه‌ای و با شما جوانان به گونه دیگری خدعه کند. با ما پیران با سلاح یأس از حضور و یاد حاضر براند که ‌هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نیستید و ایام جوانی که وقت کشت و درو بود رفت و در ایام ضعف پیری و کهولت که قدرت اصلاح از دست رفته و ریشه هواها و معاصی در تمام ارکان وجود نفوذ کرده و شاخه دوانده و تو را از لیاقت محضر او جل و علا انداخته و کار از کار گذشته، چه بهتر که این چند روز آخر عمر از دنیا استفاده هر چه بیشتر کنی. و گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل می‌کند، به شما می‌گوید شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتع و لذات است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، انشاءالله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمین است، و هر چه گناهان بزرگتر و بیشتر باشد پشیمانی و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خدای تعالی بیشتر و اتصال به او جل و علا افزون تر خواهد بود، چه بسیار مردم بوده‌اند که در جوانی بهره ‌های جوانی را برده و در ایام پیری تتمه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه (علیهم السلام) و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته‌اند. به ما پیران نیز از این وسوسه‌ها می‌شود که معلوم نیست به این زودی بمیری، فرصت باقی است، چند روز آخر عمر توبه کن، علاوه باب شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باز است و مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب کنند و در وقت مردن او را خواهی دید و از تو دستگیری خواهد کرد و از این مقوله ‌های فراوان که به گوش انسان می‌خواند.<br /> پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می‌کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می‌تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است. در جوانان نیست. جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می‌شوند، پیران نمی‌شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه ‌های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می‌تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می‌رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است. پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. (۲۲)<br /> پی‌نوشت‌ها:<br /> ۱- صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۶۷٫<br /> ۲- همان، ص ۲۶۷-۲۶۸٫<br /> ۳- همان، ج ۱۷، ص ۱۹۳٫<br /> ۴- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۵-۳۸۶٫<br /> ۵- مگر آن کسی که خدا او را در امان داشته است.<br /> ۶- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۱۷۲٫<br /> ۷- همان، ج۱۳، ص۱۹۴-۱۹۵٫<br /> ۸- همان، ج۱۸، ص ۴۴۵٫<br /> ۹- سوره بقره، آیه ۱۹۳: «با آنان پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین از آن خدا گردد».<br /> ۱۰- صحیفه امام، ج ۲۰، ص۱۵۵-۱۵۶٫<br /> ۱۱- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۲٫<br /> ۱۲- سوره حدید، آیه ۴٫<br /> ۱۳- صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۸۲-۳۸۳٫<br /> ۱۴- همان، ج ۱۳، ص ۴۶۱٫<br /> ۱۵- سوره حدید، آیه ۴ و هر جا که باشید، همراه شماست.<br /> ۱۶- موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.<br /> ۱۷- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۹۶-۳۹۷٫<br /> ۱۸- همان، ج ۲، ص ۱۰۱٫<br /> ۱۹- دامها.<br /> ۲۰- کسی را به نعمت ‌های داده شده به او مغرور ساختن و بدان واسطه از حق غافل نمودن.<br /> ۲۱- صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۳۷-۴۳۸٫<br /> ۲۲- همان، ج ۶، ص ۲۲۱-۲۲۲٫</p> <p style="text-align: justify;">منبع مقاله :<br /> سعادتمند، رسول؛ (۱۳۹۰)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p><img src="images/95/tir95/gh_tolidi/4624353_484.jpg" alt="" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش<span style="color: #800000;"> <strong><a href="../" target="_blank" style="color: #800000;">پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</a></strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ مقاله ای با موضوع امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی هم زمان با بیست و هفدمین سالگرد ارتحال امام (ره) در نظر گرفته شده است.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>وارستگی نفس، منشاً همه کمالات</strong></span><br /> شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن تمام ابعاد را ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علایم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می‌دارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت. (۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>علم و عمل، دو بال برای پرواز روحی</strong></span><br /> علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی نتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. علم به همه شئون و عمل عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی انسان را به مراتب انسانیت می‌‌رساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‌ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، اما اینقدر گرفتاری در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمدرضا پهلوی به واسطه تعلقی که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزی نمی‌فهمید، سرمنشأ این همه فساد برای ملت و این همه بدبختی برای خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، برای تعلقی که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمی‌کرد به واسطه همین تعلق منشا این همه بدبختی برای ملت، و بدتر آنکه برای خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را. (۲)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>اصلاح نفس قبل از اصلاح دیگران</strong></span><br /> مبدأ همه خطرها برای انسان خود آدم است، و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود. و نمی‌شود که یک واعظی که خودش اصلاح نشده بتواند دیگران را اصلاح کند. و آن واعظی می‌تواند موعظه کند که در باطنش هم موعظه شده باشد. و همین طور هر کسی که می‌خواهد صحبت کند باید توجه کند که چه می‌خواهد بگوید. آیا در این چیز رضای خدا هست؟ آیا دعوت به خودش هست یا دعوت به خدا؟ بعد هم که صحبت کرد، بنشیند که آیا این صحبت برای این بود یا برای آن. این راهی است برای سیر انسان به خدا که مراقبت کند از خودش و بعد از مراقبت، محاسبه نماید. (۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>شناخت شیطان درونی و بیرونی</strong></span><br /> باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمی‌توانید دفاع کنید از خودتان. شیطان خودتان را بشناسید. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهای خارجی را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد کنید. شیطان باطنی انسان خود آدم است. خود انسان. آن نفسیت انسان. آن هواهای انسان. اینها قشرهای شیطانی است در انسان. جنود شیطانند اینها. آن را تا نشناسد انسان نمی‌تواند با آن مجاهده بکند. این انسانهایی هم که شیطانهایی هستند که مانع از این هستند که این اسلام تحقق پیدا بکند در اینجا، و یک رژیم انسانی اسلامی پیدا بشود. آن رژیمی که انبیا می‌خواستند، آن رژیمی که اولیای خدا می‌خواستند، همه زحمتهایشان برای این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتی اش هم درست می‌شود. چیزهای دیگرش هم همه چیز درست می‌شود. همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد. زحمتهای انبیا برای این بود. اینها زحمتهای انبیا را می‌خواهند هدر بدهند. (۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>توجه به بیماری خودخواهی، قدم اول درمان</strong></span><br /> توجه داشته باشید که به این بیماری همه ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، الامن عصمه الله تعالی. (۵) همه انسانها به این بیماری مبتلا هستند. و آن بیماری امنیت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خود خواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا (علیهم السلام) شد و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لااقل کم بشود این بیماری در او، شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمی‌خواهند توجه کنند. (۶)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ملاحظه خداوند و رعایت مصلحت</strong></span><br /> همه خطاهایی که از انسان صادر می‌شود در اثر همین خودخواهی و غفلت از خداست. انسان باید کوشش کند که این حب نفس را اگر نمی‌تواند تمام کند کم کند، البته مسئله بسیار مشکلی است و محتاج به ریاضت است، لکن مسئله نشدنی نیست. مشکل است، لکن نشدنی نیست. اگر انسان در هر امری که وارد می‌شود در آن امر، خودخواهی را کنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بکند و خدا را ملاحظه بکند، هم موفق می‌شود و هم از خطراتی که بر این خودخواهی است در امان می‌ماند. (۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>تفکر در عظمت خلقت و خالق جهان</strong></span><br /> عجب و خودپسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی به عظمت خلقت به‌اندازه‌ای که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه‌ای از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه ‌های شمسی و کهکشانها را ادراک می‌کند و عظمت خالق آنها را اندکی می‌فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجالت و احساس جهالت می‌نماید. (۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نماز راستین و درک اسرار مرموز آن</strong></span><br /> فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای اولی و صفی او جل و علا سر باز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه (وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (۹) در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسان‌ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هرکس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کسی اصلاح می‌شود.<br /> پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خدای متعال جلی و علا استمداد کن که بی مدد او کسی به جایی نرسد.<br /> و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه‌ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاه معراج سید انبیا و عرفا- علیه و علیهم و علی آله الصلاه و السلام- را مشاهده کردیم؛ که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهاد. راه بسی دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان. (۱۰)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ایمان راستین، باورمندی قلبی</strong></span><br /> ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی ‌هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسئله‌ای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را. خیلی چیزهاست که انسان به برهان می‌داند که فلان قضیه فلان طور است یا فلان طور نیست. لکن چون ایمان نیامده است، تأثیر نمی‌کند. مثلاً نوع مردم اینطور هستند که در یک شب تاریکی، اگر یک مرده‌ای در محلی باشد پیش او می‌ترسند بخوابند، و همه هم عقیده شان این است که مرده هیچ اثری ندارد. هیچ کاری از او نمی‌آید. عقلشان می‌گوید که مرده است. این مرده حس و حرکت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند. عقل این را می‌گوید. لکن این مطلب به قلب نرسیده. مرده شورها به قلبشان رسیده. مرده شورها به واسطه تکراری که کرده‌اند، عمل تکرار شده، به واسطه تکرار، آنها پیش مرده می‌خوابند. هیچ برایشان چیزی نیست. این فرق مابین ادراک عقلی و ایمان است. ادراک عقلی که آدم می‌کند تأثیر در آدم ندارد. تا ایمان نباشد، مسئله عقلی را قلبش نفهمیده باشد، باورش نیامده باشد، آن مسئله عقلی تأثیرش کم است. (۱۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>عالم محضر خداست</strong></span><br /> ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‌اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‌ای است تا به قلب شما، [برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الان در محضر خدا نشسته ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الان در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می‌رود. تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد. برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته‌اند. (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۲) قرآن است، او با شماست. هر جا هستید او با شماست. ما این را از قرآن شنیده ایم. به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است. ما مثل مرده شور نشده ایم. تا حالا در این باب، ما مثل مردم عادی هستیم که مطلب نرسیده به قلبمان، تا اگر بخواهیم یک غیبت بکنیم، یک تهمت بزنیم، یک کار زشت بکنیم ببینیم محضر خداست. محضر احترام دارد. انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام می‌کند از آن محضر. اگر یک شخصی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی‌کنید، چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید. کار خلاف مطلقا آدم نمی‌کند در محضر یک کسی که ادراک کرده است که این بزرگ است، محترم است. چه رسد به این که در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بکند. محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است. عالم محضر است. تمام عالم محضر او است. معصیت مخالفت با خود اوست. با آن کسی است که در محضرش هستید. (۱۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا معصیت خدا نکنید</strong></span><br /> قلمهای در روزنامه ‌ها، دستهایی که این قلمها به دستشان است، آنهایی که در رادیو- تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می‌کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می‌گیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفته‌اید. آن وقتی که می‌خواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد. (۱۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا بودن همه اعمال و افکار</strong></span><br /> موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می‌کنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۵). وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که بازخواست کننده] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی‌شود، هر کاری بکند در محضر اوست و ثبت می‌شود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبتهایی که ما می‌کنیم، تموج (۱۶) پیدا می‌کند، ثبت می‌کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می‌شود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم خوب، گاهی می‌شود، انسان جرأت می‌کند، مخالفت می‌کند و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند. نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه- توجه دارد ازلاً و ابداً- که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می‌شود، معصیت خودش می‌شود. (۱۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خودسازی در جوانی و آمادگی برای ناملایمات</strong></span><br /> شما آقایان که نعمت جوانی را واجد هستید چیزی نمی‌گذرد که به پیری خواهید رسید، نگذارید جوانی از دست برود و کوشش کنید در خدمت به خالق و خلق و جلب رضای مولا جلات قدرته. در جوانی تهذیب نفس بسیار اسهال است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می‌رود و ریشه اخلاقی فاسده که اصلش از حساب دنیا و نفس است استحکام پیدا می‌کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می‌شود. مجهز کنید خودتان را برای تحمل ناملایمات و سختیها در راه خدای تعالی؛ ممکن است خدای نخواسته روزهای سختی پیش آید که اگر هم اکنون خود را مهیا نکنید تحملش بسیار ناگوار و سخت باشد. کوشش کنید حب دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خاطر در ایام پیری بزرگتر[ین] مصایب است. (۱۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خطر استدراج و از دست دادن تدریجی فرصت ‌ها</strong></span><br /> پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باشی که در پیری همه چیز را از دست می‌دهی، یکی از مکاید (۱۹) شیطان که شاید بزرگترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد استدراج (۲۰) … باطن که بزرگترین دشمنان اوست او را از فکر اصلاح خود باز می‌دارد و امید می‌دهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان می‌گذرد درجه درجه او را با وعده ‌های پوچ از این فکر باز می‌دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد. و آنگاه که جوانی رو به اتمام است، او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می‌کند و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده توبه در آخر عمر می‌دهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوض ترین موجود جلوه می‌دهد که محبوب او که دنیا است از دستش گرفته است. (۲۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نیرنگهای شیطان درونی با پیران و جوانان</strong></span><br /> چه بسا شیطان باطنی با ما پیران به گونه‌ای و با شما جوانان به گونه دیگری خدعه کند. با ما پیران با سلاح یأس از حضور و یاد حاضر براند که ‌هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نیستید و ایام جوانی که وقت کشت و درو بود رفت و در ایام ضعف پیری و کهولت که قدرت اصلاح از دست رفته و ریشه هواها و معاصی در تمام ارکان وجود نفوذ کرده و شاخه دوانده و تو را از لیاقت محضر او جل و علا انداخته و کار از کار گذشته، چه بهتر که این چند روز آخر عمر از دنیا استفاده هر چه بیشتر کنی. و گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل می‌کند، به شما می‌گوید شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتع و لذات است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، انشاءالله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمین است، و هر چه گناهان بزرگتر و بیشتر باشد پشیمانی و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خدای تعالی بیشتر و اتصال به او جل و علا افزون تر خواهد بود، چه بسیار مردم بوده‌اند که در جوانی بهره ‌های جوانی را برده و در ایام پیری تتمه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه (علیهم السلام) و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته‌اند. به ما پیران نیز از این وسوسه‌ها می‌شود که معلوم نیست به این زودی بمیری، فرصت باقی است، چند روز آخر عمر توبه کن، علاوه باب شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باز است و مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب کنند و در وقت مردن او را خواهی دید و از تو دستگیری خواهد کرد و از این مقوله ‌های فراوان که به گوش انسان می‌خواند.<br /> پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می‌کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می‌تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است. در جوانان نیست. جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می‌شوند، پیران نمی‌شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه ‌های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می‌تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می‌رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است. پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. (۲۲)<br /> پی‌نوشت‌ها:<br /> ۱- صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۶۷٫<br /> ۲- همان، ص ۲۶۷-۲۶۸٫<br /> ۳- همان، ج ۱۷، ص ۱۹۳٫<br /> ۴- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۵-۳۸۶٫<br /> ۵- مگر آن کسی که خدا او را در امان داشته است.<br /> ۶- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۱۷۲٫<br /> ۷- همان، ج۱۳، ص۱۹۴-۱۹۵٫<br /> ۸- همان، ج۱۸، ص ۴۴۵٫<br /> ۹- سوره بقره، آیه ۱۹۳: «با آنان پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین از آن خدا گردد».<br /> ۱۰- صحیفه امام، ج ۲۰، ص۱۵۵-۱۵۶٫<br /> ۱۱- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۲٫<br /> ۱۲- سوره حدید، آیه ۴٫<br /> ۱۳- صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۸۲-۳۸۳٫<br /> ۱۴- همان، ج ۱۳، ص ۴۶۱٫<br /> ۱۵- سوره حدید، آیه ۴ و هر جا که باشید، همراه شماست.<br /> ۱۶- موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.<br /> ۱۷- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۹۶-۳۹۷٫<br /> ۱۸- همان، ج ۲، ص ۱۰۱٫<br /> ۱۹- دامها.<br /> ۲۰- کسی را به نعمت ‌های داده شده به او مغرور ساختن و بدان واسطه از حق غافل نمودن.<br /> ۲۱- صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۳۷-۴۳۸٫<br /> ۲۲- همان، ج ۶، ص ۲۲۱-۲۲۲٫</p> <p style="text-align: justify;">منبع مقاله :<br /> سعادتمند، رسول؛ (۱۳۹۰)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p><img src="images/95/tir95/gh_tolidi/4624353_484.jpg" alt="" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" /></p> <p style="text-align: justify;"><strong>جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش<span style="color: #800000;"> <strong><a href="../" target="_blank" style="color: #800000;">پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</a></strong></span> ؛ به نقل از راسخون ؛ مقاله ای با موضوع امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی هم زمان با بیست و هفدمین سالگرد ارتحال امام (ره) در نظر گرفته شده است.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>وارستگی نفس، منشاً همه کمالات</strong></span><br /> شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن تمام ابعاد را ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علایم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می‌دارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت. (۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>علم و عمل، دو بال برای پرواز روحی</strong></span><br /> علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی نتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. علم به همه شئون و عمل عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی انسان را به مراتب انسانیت می‌‌رساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‌ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، اما اینقدر گرفتاری در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمدرضا پهلوی به واسطه تعلقی که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزی نمی‌فهمید، سرمنشأ این همه فساد برای ملت و این همه بدبختی برای خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، برای تعلقی که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمی‌کرد به واسطه همین تعلق منشا این همه بدبختی برای ملت، و بدتر آنکه برای خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را. (۲)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>اصلاح نفس قبل از اصلاح دیگران</strong></span><br /> مبدأ همه خطرها برای انسان خود آدم است، و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود. و نمی‌شود که یک واعظی که خودش اصلاح نشده بتواند دیگران را اصلاح کند. و آن واعظی می‌تواند موعظه کند که در باطنش هم موعظه شده باشد. و همین طور هر کسی که می‌خواهد صحبت کند باید توجه کند که چه می‌خواهد بگوید. آیا در این چیز رضای خدا هست؟ آیا دعوت به خودش هست یا دعوت به خدا؟ بعد هم که صحبت کرد، بنشیند که آیا این صحبت برای این بود یا برای آن. این راهی است برای سیر انسان به خدا که مراقبت کند از خودش و بعد از مراقبت، محاسبه نماید. (۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>شناخت شیطان درونی و بیرونی</strong></span><br /> باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمی‌توانید دفاع کنید از خودتان. شیطان خودتان را بشناسید. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهای خارجی را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد کنید. شیطان باطنی انسان خود آدم است. خود انسان. آن نفسیت انسان. آن هواهای انسان. اینها قشرهای شیطانی است در انسان. جنود شیطانند اینها. آن را تا نشناسد انسان نمی‌تواند با آن مجاهده بکند. این انسانهایی هم که شیطانهایی هستند که مانع از این هستند که این اسلام تحقق پیدا بکند در اینجا، و یک رژیم انسانی اسلامی پیدا بشود. آن رژیمی که انبیا می‌خواستند، آن رژیمی که اولیای خدا می‌خواستند، همه زحمتهایشان برای این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتی اش هم درست می‌شود. چیزهای دیگرش هم همه چیز درست می‌شود. همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد. زحمتهای انبیا برای این بود. اینها زحمتهای انبیا را می‌خواهند هدر بدهند. (۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>توجه به بیماری خودخواهی، قدم اول درمان</strong></span><br /> توجه داشته باشید که به این بیماری همه ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، الامن عصمه الله تعالی. (۵) همه انسانها به این بیماری مبتلا هستند. و آن بیماری امنیت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خود خواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا (علیهم السلام) شد و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لااقل کم بشود این بیماری در او، شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمی‌خواهند توجه کنند. (۶)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ملاحظه خداوند و رعایت مصلحت</strong></span><br /> همه خطاهایی که از انسان صادر می‌شود در اثر همین خودخواهی و غفلت از خداست. انسان باید کوشش کند که این حب نفس را اگر نمی‌تواند تمام کند کم کند، البته مسئله بسیار مشکلی است و محتاج به ریاضت است، لکن مسئله نشدنی نیست. مشکل است، لکن نشدنی نیست. اگر انسان در هر امری که وارد می‌شود در آن امر، خودخواهی را کنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بکند و خدا را ملاحظه بکند، هم موفق می‌شود و هم از خطراتی که بر این خودخواهی است در امان می‌ماند. (۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>تفکر در عظمت خلقت و خالق جهان</strong></span><br /> عجب و خودپسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی به عظمت خلقت به‌اندازه‌ای که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه‌ای از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه ‌های شمسی و کهکشانها را ادراک می‌کند و عظمت خالق آنها را اندکی می‌فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجالت و احساس جهالت می‌نماید. (۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نماز راستین و درک اسرار مرموز آن</strong></span><br /> فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای اولی و صفی او جل و علا سر باز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه (وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (۹) در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسان‌ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هرکس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کسی اصلاح می‌شود.<br /> پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خدای متعال جلی و علا استمداد کن که بی مدد او کسی به جایی نرسد.<br /> و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه‌ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاه معراج سید انبیا و عرفا- علیه و علیهم و علی آله الصلاه و السلام- را مشاهده کردیم؛ که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهاد. راه بسی دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان. (۱۰)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>ایمان راستین، باورمندی قلبی</strong></span><br /> ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی ‌هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسئله‌ای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را. خیلی چیزهاست که انسان به برهان می‌داند که فلان قضیه فلان طور است یا فلان طور نیست. لکن چون ایمان نیامده است، تأثیر نمی‌کند. مثلاً نوع مردم اینطور هستند که در یک شب تاریکی، اگر یک مرده‌ای در محلی باشد پیش او می‌ترسند بخوابند، و همه هم عقیده شان این است که مرده هیچ اثری ندارد. هیچ کاری از او نمی‌آید. عقلشان می‌گوید که مرده است. این مرده حس و حرکت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند. عقل این را می‌گوید. لکن این مطلب به قلب نرسیده. مرده شورها به قلبشان رسیده. مرده شورها به واسطه تکراری که کرده‌اند، عمل تکرار شده، به واسطه تکرار، آنها پیش مرده می‌خوابند. هیچ برایشان چیزی نیست. این فرق مابین ادراک عقلی و ایمان است. ادراک عقلی که آدم می‌کند تأثیر در آدم ندارد. تا ایمان نباشد، مسئله عقلی را قلبش نفهمیده باشد، باورش نیامده باشد، آن مسئله عقلی تأثیرش کم است. (۱۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>عالم محضر خداست</strong></span><br /> ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‌اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‌ای است تا به قلب شما، [برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الان در محضر خدا نشسته ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الان در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می‌رود. تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد. برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته‌اند. (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۲) قرآن است، او با شماست. هر جا هستید او با شماست. ما این را از قرآن شنیده ایم. به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است. ما مثل مرده شور نشده ایم. تا حالا در این باب، ما مثل مردم عادی هستیم که مطلب نرسیده به قلبمان، تا اگر بخواهیم یک غیبت بکنیم، یک تهمت بزنیم، یک کار زشت بکنیم ببینیم محضر خداست. محضر احترام دارد. انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام می‌کند از آن محضر. اگر یک شخصی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی‌کنید، چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید. کار خلاف مطلقا آدم نمی‌کند در محضر یک کسی که ادراک کرده است که این بزرگ است، محترم است. چه رسد به این که در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بکند. محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است. عالم محضر است. تمام عالم محضر او است. معصیت مخالفت با خود اوست. با آن کسی است که در محضرش هستید. (۱۳)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا معصیت خدا نکنید</strong></span><br /> قلمهای در روزنامه ‌ها، دستهایی که این قلمها به دستشان است، آنهایی که در رادیو- تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می‌کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می‌گیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفته‌اید. آن وقتی که می‌خواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد. (۱۴)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>در محضر خدا بودن همه اعمال و افکار</strong></span><br /> موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می‌کنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (۱۵). وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که بازخواست کننده] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی‌شود، هر کاری بکند در محضر اوست و ثبت می‌شود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبتهایی که ما می‌کنیم، تموج (۱۶) پیدا می‌کند، ثبت می‌کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می‌شود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم خوب، گاهی می‌شود، انسان جرأت می‌کند، مخالفت می‌کند و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند. نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه- توجه دارد ازلاً و ابداً- که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می‌شود، معصیت خودش می‌شود. (۱۷)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خودسازی در جوانی و آمادگی برای ناملایمات</strong></span><br /> شما آقایان که نعمت جوانی را واجد هستید چیزی نمی‌گذرد که به پیری خواهید رسید، نگذارید جوانی از دست برود و کوشش کنید در خدمت به خالق و خلق و جلب رضای مولا جلات قدرته. در جوانی تهذیب نفس بسیار اسهال است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می‌رود و ریشه اخلاقی فاسده که اصلش از حساب دنیا و نفس است استحکام پیدا می‌کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می‌شود. مجهز کنید خودتان را برای تحمل ناملایمات و سختیها در راه خدای تعالی؛ ممکن است خدای نخواسته روزهای سختی پیش آید که اگر هم اکنون خود را مهیا نکنید تحملش بسیار ناگوار و سخت باشد. کوشش کنید حب دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خاطر در ایام پیری بزرگتر[ین] مصایب است. (۱۸)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>خطر استدراج و از دست دادن تدریجی فرصت ‌ها</strong></span><br /> پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باشی که در پیری همه چیز را از دست می‌دهی، یکی از مکاید (۱۹) شیطان که شاید بزرگترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد استدراج (۲۰) … باطن که بزرگترین دشمنان اوست او را از فکر اصلاح خود باز می‌دارد و امید می‌دهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان می‌گذرد درجه درجه او را با وعده ‌های پوچ از این فکر باز می‌دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد. و آنگاه که جوانی رو به اتمام است، او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می‌کند و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده توبه در آخر عمر می‌دهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوض ترین موجود جلوه می‌دهد که محبوب او که دنیا است از دستش گرفته است. (۲۱)<br /> <span style="color: #3366ff;"><strong>نیرنگهای شیطان درونی با پیران و جوانان</strong></span><br /> چه بسا شیطان باطنی با ما پیران به گونه‌ای و با شما جوانان به گونه دیگری خدعه کند. با ما پیران با سلاح یأس از حضور و یاد حاضر براند که ‌هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نیستید و ایام جوانی که وقت کشت و درو بود رفت و در ایام ضعف پیری و کهولت که قدرت اصلاح از دست رفته و ریشه هواها و معاصی در تمام ارکان وجود نفوذ کرده و شاخه دوانده و تو را از لیاقت محضر او جل و علا انداخته و کار از کار گذشته، چه بهتر که این چند روز آخر عمر از دنیا استفاده هر چه بیشتر کنی. و گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل می‌کند، به شما می‌گوید شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتع و لذات است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، انشاءالله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمین است، و هر چه گناهان بزرگتر و بیشتر باشد پشیمانی و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خدای تعالی بیشتر و اتصال به او جل و علا افزون تر خواهد بود، چه بسیار مردم بوده‌اند که در جوانی بهره ‌های جوانی را برده و در ایام پیری تتمه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه (علیهم السلام) و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته‌اند. به ما پیران نیز از این وسوسه‌ها می‌شود که معلوم نیست به این زودی بمیری، فرصت باقی است، چند روز آخر عمر توبه کن، علاوه باب شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باز است و مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب کنند و در وقت مردن او را خواهی دید و از تو دستگیری خواهد کرد و از این مقوله ‌های فراوان که به گوش انسان می‌خواند.<br /> پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می‌کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می‌تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است. در جوانان نیست. جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می‌شوند، پیران نمی‌شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه ‌های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می‌تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می‌رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است. پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. (۲۲)<br /> پی‌نوشت‌ها:<br /> ۱- صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۶۷٫<br /> ۲- همان، ص ۲۶۷-۲۶۸٫<br /> ۳- همان، ج ۱۷، ص ۱۹۳٫<br /> ۴- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۵-۳۸۶٫<br /> ۵- مگر آن کسی که خدا او را در امان داشته است.<br /> ۶- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۱۷۲٫<br /> ۷- همان، ج۱۳، ص۱۹۴-۱۹۵٫<br /> ۸- همان، ج۱۸، ص ۴۴۵٫<br /> ۹- سوره بقره، آیه ۱۹۳: «با آنان پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین از آن خدا گردد».<br /> ۱۰- صحیفه امام، ج ۲۰، ص۱۵۵-۱۵۶٫<br /> ۱۱- همان، ج ۱۱، ص ۳۸۲٫<br /> ۱۲- سوره حدید، آیه ۴٫<br /> ۱۳- صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۸۲-۳۸۳٫<br /> ۱۴- همان، ج ۱۳، ص ۴۶۱٫<br /> ۱۵- سوره حدید، آیه ۴ و هر جا که باشید، همراه شماست.<br /> ۱۶- موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.<br /> ۱۷- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۹۶-۳۹۷٫<br /> ۱۸- همان، ج ۲، ص ۱۰۱٫<br /> ۱۹- دامها.<br /> ۲۰- کسی را به نعمت ‌های داده شده به او مغرور ساختن و بدان واسطه از حق غافل نمودن.<br /> ۲۱- صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۳۷-۴۳۸٫<br /> ۲۲- همان، ج ۶، ص ۲۲۱-۲۲۲٫</p> <p style="text-align: justify;">منبع مقاله :<br /> سعادتمند، رسول؛ (۱۳۹۰)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p style="text-align: justify;"><strong><img style="float: left;" src="images/95/tir95/gh_tolidi/4701965_756.jpg" alt="" /><br />در این مقاله راه هایی برای مقابله با بوی بد دهان تان در ماه رمضان پیشنهاد می کنیم.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش <span style="color: #800000;"><strong><a href="../" target="_blank" style="color: #800000;">پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</a></strong></span> ؛ به نقل از باشگاه خبرنگاران، یکی از شایع ترین مشکلات روزه داران در ماه رمضان مبارزه با بوی بد دهان است. یکی از مهم ترین دلایل بروز بوی بد دهان هم خشکی دهان در ماه رمضان است. در این مقاله راه هایی برای مقابله با بوی بد دهان تان پیشنهادی می کنیم.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>ریحان</strong></span><br /> این گیاه سفید کننده دندان و خوشبو کننده است برگ های ریحان را خشک و آسیاب کنید سپس به خمیردندان اضافه و هر روز از آن استفاده کنید</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>نمک</strong></span><br /> یکی از قدیمی ترین درمان ها برای رفع زردی دندان هاست. مقداری نمک و زغال را با هم مخلوط و دندان را با آن تمیز کنید.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>پوست پرتقال</strong></span><br /> درمان عالی برای بوی نامطبوع دهان و زردی دندان است. کافی است قبل از خواب، پوست پرتقال را به دندان بمالید.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>هویج</strong></span><br /> فیبر موجود در هویج به عنوان پاک کننده دندان عمل می کند.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>جوش شیرین</strong></span><br /> مالیدن جوش شیرین به آرامی به دندان، کمک می کند تا لایه های زرد از بین برود. می توان این پودر را به خمیردندان نیز افزود.</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>
<p style="text-align: justify;"><strong><img style="float: left;" src="images/95/tir95/gh_tolidi/4701965_756.jpg" alt="" /><br />در این مقاله راه هایی برای مقابله با بوی بد دهان تان در ماه رمضان پیشنهاد می کنیم.</strong></p> <p style="text-align: justify;">به گزارش <span style="color: #800000;"><strong><a href="../" target="_blank" style="color: #800000;">پایگاه اطلاع رسانی قابوس نامه</a></strong></span> ؛ به نقل از باشگاه خبرنگاران، یکی از شایع ترین مشکلات روزه داران در ماه رمضان مبارزه با بوی بد دهان است. یکی از مهم ترین دلایل بروز بوی بد دهان هم خشکی دهان در ماه رمضان است. در این مقاله راه هایی برای مقابله با بوی بد دهان تان پیشنهادی می کنیم.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>ریحان</strong></span><br /> این گیاه سفید کننده دندان و خوشبو کننده است برگ های ریحان را خشک و آسیاب کنید سپس به خمیردندان اضافه و هر روز از آن استفاده کنید</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>نمک</strong></span><br /> یکی از قدیمی ترین درمان ها برای رفع زردی دندان هاست. مقداری نمک و زغال را با هم مخلوط و دندان را با آن تمیز کنید.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>پوست پرتقال</strong></span><br /> درمان عالی برای بوی نامطبوع دهان و زردی دندان است. کافی است قبل از خواب، پوست پرتقال را به دندان بمالید.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>هویج</strong></span><br /> فیبر موجود در هویج به عنوان پاک کننده دندان عمل می کند.</p> <p style="text-align: justify;"><span style="color: #3366ff;"><strong>جوش شیرین</strong></span><br /> مالیدن جوش شیرین به آرامی به دندان، کمک می کند تا لایه های زرد از بین برود. می توان این پودر را به خمیردندان نیز افزود.</p> <p style="text-align: justify;">انتهای پیام/</p>