گروه : فرهنگی /

شناسه: 5958

03 آذر 1403 14:53

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

"به وقت شام" ؛یکی از نقاط عطف کارنامه فیلمسازی ابراهیم حاتمی کیا

حاتمی کیا در محتوی به شدت اصولگراست. به این معنی که نظام ارزشی و اصولی دارد که قرص و محکم روی آنها ایستاده است و به هیچ قیمت و در هیچ فرم و ژانری حاضر نیست از آنها یک قدم عقب نشینی کند.

به گزارش قابوس نامه به نقل از خبرگزاری تسنیم:

چندی پیش وقتی پخش سریال خوش ساخت "تعبیر وارونه یک  رؤیا" توسط فریدون جیرانی تمام شد از او درباره صحنه های آخر فیلمش پرسیدیم. صحنه‌هایی که میتوانست بسیار جذاب و اکشن باشد اما معلوم بود  فقط خواسته آبرومند تمامش کند. پاسخ جیرانی کوتاه بود و صادقانه...نه امکانات ساختن یک اکشن خوب را داریم ونه کارگردان صحنه های اکشن. راست میگفت. اگر نگاهی به صحنه های اکشن فیلمهای سالهای اخیر هم بیندازید متوجه میشوید که همه چیز به یک ماکت مسخره از هواپیما و ماشین و ...و چند صحنه شلیک و ابتدایی ترین ساختار کارگردانی اکشن میرسیم.

اما این بار در سال 96 حاتمی‌کیا در "به وقت شام" نشان داد که تلاشی جدی و موفق برای پایان دادن به این محدودیت انجام داده است. فیلم جدید حاتمی‌کیا در صحنه پردازی و طراحی و اجرای جلوه های بصری و ساخت و کارگردانی صحنه های اکشن چند پله بالاتر از سینمای ایران است و تنه به تنه فیلمهای هالیوودی می‌زند. اما چرا می‌گویم که فیلم تازه حاتمی‌کیا نقطه عطفی در کارنامه او به حساب می‌آید؟

سال 76 وقتی "آژانس شیشه‌ای " در جشنواره شانزدهم نمایش داده شد واکنشها نسبت به این فیلم و ابراهیم حاتمی کیا به شدت متفاوت بود. بعضی‌ها مدعی بودند که بهترین فیلم تاریخ سینمای ماست و بعضی دیگر گمان داشتند که این پایان کار حاتمی کیاست و او دیگر از این به بعد یک فیلمساز بازنشسته رو به افول خواهد شد.

اما چطور می‌شود تا این اندازه واکنش‌ها نسبت به یک فیلم متفاوت باشد.

واقعیتش این است که نه حاتمی‌کیا به یک اتفاق رسیده بود و نه رو به افول بود. این را فیلم‌های بعدیش اثبات کرد. او فقط خودش بود و در صورتی که بیشتر به فضای ذهنیش نزدیک شویم خواهیم دید که در حال طی کردن مسیری منطقی و متناسب با ابراهیم حاتمی کیا بودن.

حاتمی کیا در محتوی به شدت اصولگراست. به این معنی که نظام ارزشی و اصولی دارد که قرص و محکم روی آنها ایستاده است و به هیچ قیمت و در هیچ فرم و ژانری حاضر نیست از آنها یک قدم عقب نشینی کند. او در دعوت که فیلمی با تم اجتماعی و بی ارتباط به دفاع مقدس است همان حرفی را می‌زند که در بادیگارد و به نام پدر.

نظام ارزشی او مشخص است. مطالبه‌هایش هم معلوم هستند و از قضا غر زدن‌هایش را هم مصر است که داشته باشد. اینکه چرا فاصله نسل‌ها با هم زیاد شده. چرا پدر حرف پسر یا دختر را سخت می‌فهمد. اینکه شک کردن و تردید در سیاست را نمی‌شود رد کرد یا نادیده گرفت. اینکه عشق به انسانها مرز نمی‌شناسد و اعتراض او نسبت به جابجا شدن بعضی ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها با هم و مواردی دیگر از این دست.

اما آنچه باعث می‌شود مخاطبین آثار او تعابیر متفاوت و حتی متضادی نسبت به آنها داشته باشند این است که حاتمی کیا تلاش دارد در اسکلت و بستر ثابت ذهنی خود تجربه های متفاوتی داشته باشد. برای مثال او از سال 76 و آژانس شیشه ای به بعد تصمیم گرفت هربار خودش را از یک یا چند ابزار منع کند و تلاش کند تا با همان ابزارهای محدود شده، مخاطبش را جذب کند. او در آژانس لوکیشن را از خودش دریغ کرد و تلاش داشت نشان دهد در یک لوکیشن ثابت هم میشود حس مخاطب را تحریک کرد و با او به گفتگو نشست. سال 77در روبان قرمز تعدد بازیگر و پروداکشن های عظیم را از خودش گرفت و به سوی نمادها و نشانه ها رفت. سال 79 در موج مرده به درون دریا رفت تا روایت قصه اش را روی موج دریا تجربه کند وسال 80  هم تلاش کرد تا با تنگ تر کردن لوکیشن و بردن آن بر فرز آسمان تمام قصه اش را از داخل یک هواپیما روایت کند. این مسیر تا سال 83 و زمان ساخت به رنگ ارغوان ادامه داشت. به رنگ ارغوان نقطه عطف دیگری در کارنامه حاتمی کیا بود. او اینبار تلاش کرد تا به سمت مضامین اجتماعی تر برود و بر تمام آنچه از دست یازیدن به ابزارها منعش میکرد خط قرمز کشید. حاتمی کیا اینبار از موسیقی و تعدد لوکیشن و بازیگر و ...برای روایت قصه های اجتماعی تر با رگه هایی کمرنگ تر در دفاع مقدس سود جست.

فیلم "به نام پدر"-سال 84، فیلم"دعوت"- سال 87 و "گزارش یک جشن" – سال 89 حاصل حرکت او در مسیر این رویکرد جدید بودند.

نقطه عطف بعدی حاتمی کیا در فیلم "چ" سال 92 بود و ادامه اش "بادیگارد" در سال 94. او در این مسیر دوباره به سراغ قهرمان پردازی های خاص خود رفت و اینبار بدون هیچ محدودیتی.

و حالا " به وقت شام" نقطه عطفی دیگر در کارنامه ابراهیم حاتمی کیا است.

حاتمی کیا این مرتبه عزمش را جزم کرده که بی هیچ معذوریت و تحفظی به سراغ تکنیک برود و تلاش کند تا فیلم های کاملا تکنیکی و آن هم از نوع تکنیکی نزدیک به ساختار اروپایی و روسی( مانند روبان قرمز) که نزدیک به ساختارهای تکنیکی فیلمهای بیگ پروداکشن هالیوودی هستند بسازد.

حاتمی کیا این بار چنان پاشنه کفشهایش را به قصد استفاده از تکنیک بالا کشیده است که گاهی از خلق لحظات حسی خاص خود هم غافل میماند و با همان تکنیک مخاطبش را مرعوب میکند. از همین حالا میتوان حدس زد و امیدوار بود که در این مسیر سخت،حاتمی کیا که با شهامت مثال زدنی به سوی بالا بردن سطح تکنیکی فیلمها رفته می تواند در سایر فیلمهای زیرمجموعه این دوره فیلمسازیش و با افزدون بار دراماتیک و لحظه پردارزیهای خاص خود فیلمهایی کم نقص و بالاتر از سطح سینمای ایران بسازد.

انتهای پیام/

نویسنده :

نظرات
آرشیو