حاج مهدی مختاری، از مداحان مطرح کشوری که در گلستان هیئت دارد، در گفتوگویی صریح و صمیمی به سوالاتی در ارتباط با زندگی شخصیاش پاسخ داد.
به گزارش قابوس نامه به نقل از سازمان بسیج مداحان، حاج مهدی مختاری، از مداحان شمال کشور، در گفتوگویی صریح و صمیمی به بیان جزئیات زندگیاش پرداخت که متن کامل این گفتوگو در ادامه خبر قابل مشاهده است.
متولد چه سالی هستید؟ در کجا به دنیا آمدهاید؟
متولد 1358 هستم. بعد از جریان خشکسالی که 60 سال پیش در سیستان و بلوچستان پیش آمده بود، خیلی از مردم به شمال کشور و ترکمن صحرا مهاجرت کردند. چون پدرم ارتشی بود تا سال 79 در زاهدان ماندیم تا پدر بنده بازنشسته شود. تمام اقوام ما در شمال کشور بودند و به همین دلیل ما هم به آن جا مهاجرت کردیم. در شمال کشور متاهل شدم و هم اکنون نیز در آن جا ساکن هستم. یکی از خوبیهای شمال کشور، نزدیکی به تهران و مشهد بود. به یاد دارم که سیدمجید بنی فاطمه در سال 76 به ایرانشهر آمد و بنده به قدری سیدمجید را دوست داشتم که ایشان را به مصلی بردم. گاهی اوقات که یکدیگر را میبینیم به من میگوید: هنوز خاطره اولین دیدارمان را فراموش نکردهام.
تحصیلات تان چقدر است؟
من دیپلمم را در زاهدان گرفتم و در 19 سالگی به شمال کشور مهاجرت کردیم. دیپلمم را که گرفتم، برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه رفتم و حدود 6 یا 7 سال در آن جا درس خواندم و حتی سطح یک را هم تمام کردم. اقرار میکنم که هر چه از مداحی دارم، از زمان طلبگیام دارم. به این دلیل که به زبان عربی تسلط دارم و روی مضامین ادعیه و سایر موارد قرآنی وقت زیادی گذاشتیم. ولی با وجود اینکه زمانی را طلبه بودی، مهدی مختاری را به عنوان یک جوان شورخوان میشناسند.
تایید میکنی؟ هم متاسفانه دارد هم خوشبختانه. برای ما باید افتخار باشد که ما را به عنوان دعاخوان بشناسند. شاید یکی از بهترین جلسات ما در سال، دعای عرفه است که تنها میخوانم. یکی دو سالی هم است که صدا و سیمای گرگان به ما لطف دارند و مراسم دعای عرفه بنده در گلستان پخش مستقیم میشود. بنده در واقع دعاخوان هستم اما چون کلیپهای پخش شده در سطح کشور سینه زنی و شور هستند، بیشتر مردم بنده را به عنوان شورخوان میشناسند.
میگویند که در زاهدان با یک انسان جنایتکار هم مدرسهای بودی؟
بله (با خنده). من کلاس سوم راهنمایی که در مدرسه شهید مطهری درس میخواندم، عبدالمالک ریگی کلاس اول راهنمایی بود. با دو سه نفر از دوستانش شرارت میکردند و از همان بچگی اهل جنایت و اعمال غیراخلاقی بود.
از دوران رفاقت با مهدی اکبری بفرمایید؟ چه شد که با ایشان آشنا شدید؟
آشنایی با آقامهدی هم به جریان شبهای جمعه در مشهد مربوط میشود. بعد از آقا نریمان پناهی که شور میخواند، مهدی اکبری دومین کسی بود که سبک و سیاق خاص خودش را داشت و شور میخواند. یک شب جمعهای در حرم امام رضا (ع) بودیم که جلو رفتم و به ایشان گفتم که آقامهدی من از گرگان آمدهام و ایشان هم من را تحویل گرفت. به مهدی اکبری گفتم: ما اگر دعوتت کنیم به گرگان میآیی؟ و ایشان هم قبول کرد و یادم هست که حاج مهدی اکبری را با یک پیکان از مشهد به گرگان آوردیم و خداوند را شاکرم که جلسه خوبی هم از آب درآمد. ببخشید خیلی صریح عرض میکنم اما آقا مهدی مختاری را بیشتر هیئتیها به عنوان شخصی بدقول میشناسند. در صورتی که دین ما به خوش قولی تاکید دارد. علتش را بفرمایید؟ اینکه شما میفرمایید صحیح است. یکی دو سال که سیستم روحیام به هم ریخته بود، خیلی بدقول شدم. اما به خودم قول دادم که یا قول ندهم یا اگر قول دادم، هرطور که شده به جلسه بروم. سال تحویل امسال هم به حرم امام رضا (ع) رفتم و عهد بستم که دیگر بدقولی نکنم. البته حدود یک سالی است که بدقولی نکردهام و به تمام جلساتی که قول دادهام، رفتهام. از آشناییتان با چهرههای سرشناس مداحی در پایتخت بفرمایید؟ افتخار هر مداحی این است که با بزرگترهای این عرصه ارتباط برقرار کند. از بچگی عاشق حاج سعید حدادیان بودم و امروز خداوند را شاکرم هر موقع که به جلسه ایشان میروم، به بنده میدان میدهند. به صورت حرفهای استاد دیدهاید؟ در مداحی خیر. اما به صورت تجربی خیلی زحمت کشیدهام. اعتقاد من این است که مداحی را اگر به صورت تجربی دنبال کنیم، موفقتر خواهیم بود. اما اساتید مداحی این حرف شما را قبول ندارند. بله. میخواستم در جمله بعدی عرض کنم. در بحث اخلاق مداحی زانو زدن در محضر استاد لازم و ضروری است.اگر استاد اخلاق نداشته باشیم، با اضافه شدن چند نفر به جمعیت هیئتمان غرور پیدا میکنیم و زمین میخوریم.
اگر بخواهی به اخلاق مداحی خودت از صفر تا 20 نمره بدهی، چند میدهی؟
من اخلاق اجتماعی خوبی دارم. اما آن یکی دو سالی که بدقولی کردم، مقداری کار را برای خودم سخت کردم. به قول سیدمجید بنیفاطمه «درستش کن، خراب کردم ... ». آقا مهدی اکبری به همراه مصطفی صابر خراسانی یک آلبوم موسیقی با عنوان «توسل» را منتشر کردهاند. شما قصد انجام این قبیل کارها و ورود به فضای موسیقی را ندارید؟ من گذشته قشنگی داشتم. نوازندگی را به صورت حرفهای انجام میدادم و حتی گروهی هم داشتیم. بعدها به خاطر امام حسین (ع) و ورودم به عرصه مداحی، نوازندگی ار کنار گذاشتم. از نظر من هر چه به فضای موسیقی آیینی نزدیک نشویم بهتر است.
چرا؟
زیرا مداح امام حسین (ع) باید توانایی آن را داشته باشد که با صدای خودش در جلسات مردم را به وجد بیاورد. اعتقاد من این است که به جای هزینه کردن برای آلبوم و یا موسیقی آیینی، بر روی صداگذاری جلساتمان سرمایه گذاری کنیم. ناگفته نماند که زبان موسیقی زبان خوبی است به شرط اینکه درست استفاده کنیم. آقای رضا جعفری که از شاعران مطرح هستند، در جلسهای در همدان گفت: گاهی اوقات سخنرانها و مداحان آن قدر سطح جلسه را پایین میآورند که مستمع را از دست ندهند. ما باید کیفیت را بالا ببریم. در گذشته صائب تبریزی و عمان سامانی که چای ریز روضه بودند میفهمیدند اما امروزه ما فقط با کلماتی نظیر «شور و شین»، «عشق حسین» و «بین الحرمین» باید مخاطبان را به وجد بیاوریم. اما خود شما هم این الفاظ را در جلسات تان به کار میبرید. بله اما میخواهم بگویم که باید آثار شور فاخر و ارزشمند داشته باشیم. من برای شما مثال میزنم. شما اگر شور «دوستت دارم بدون هیچ مقدمهای» را شنیده باشید متوجه میشوید که شوری فاخر است. امروزه متاسفانه سبکهایی را از مداحان میشنویم که با شنیدن آن، به یاد فلان خواننده یا فلان کلیپ میافتیم.
نظر شما در این باره چیست؟ خود شما هم جزو این موارد هستید؟
من خودم با تقلید از سبک موسیقی خوانندگان مخالفم. حتی گاهی هم که سبکی را به بنده میدهند، به بعضی از دوستان که موسیقی گوش میدهند کار را نشان میدهم و از سالم بودن آن اطمینان پیدا میکنم. تاکنون هم سبک خوانندهای را نخواندهاید؟ هفت یا هشت سال پیش سبکی را خواندم که یکی از همراهانم گفت که این سبک فلان خواننده است. دوباره همان شعر را خواندم اما سبکش را عوض کردم. ما توانایی ساختن سبکها و ملودیهای زیبا را داریم. محمد صمیمی شعری را برای نیمه شعبان به من داد و این شعر به قدری زیبا بود که هر کسی میشنید، فکر میکرد برگرفته از یک آهنگ است در صورتی که این چنین نبود. شغل تان چیست؟ نوکر شما (با خنده). خیلیها میگویند که مهدی مختاری مبلغ طی میکند. آیا درست است؟ به عنوان مثال بانی جلسهای با شما تماس میگیرد و میگوید که در فلان تاریخ و فلان ساعت هیئت داریم و شما به او شماره حساب بدهید و بگویید که این مبلغ را به حسابم بریز.
شاید شماره حساب داده باشم ولی مبلغی را طی نکردهام. من به هر جلسهای قول نمیدهم و شان خودم را حفظ میکنم. به عنوان مثال، از جلسهای که میلیاردی خرج میکنند با من تماس گرفتند و میخواستند دعوتم کنند. من هم گفتم شبی 10 میلیون تومان میگیرم. مسئول جلسه اعتراض کرد و من هم گفتم: شما برای فلان شب برای فلان مداح 20 یا 30 میلیون هزینه کردید و من در جلسه شما امام حسین (ع) را نمیبینم. اگر پول نگیرم میگویند گرفت و اگر هم پول بگیرم میگویند گرفت. چرا آش نخورده و دهان سوخته؟ یکی از دلالیل بدقولی بنده نیز همین بود. از یکی از جلسات با مدیر برنامههایم تماس گرفتند. مدیر برنامههایم به من گفت: برای خواندن به فلان شهر میروی؟ دو جلسه در دو شب هست که در فاصله 50 کیلومتری یکدیگر قرار دارند. من هم قبول کردم.
من 10 روز قبل از رفتن به این شهر فهمیدم که این هیئات وابسته به طیفی انحرافی هستند و ماجرای تشیع انگلیسی درمیان است. به مسئول برنامههایم گفتم که نمیروم و حتی با هم دعوا هم کردیم. پولی را هم که گرفته بودیم برگرداندیم. رفتند همه جا را پر کردند که پول گرفته و به جلسه نرفته است. من هم در صفحه شخصی خودم در فضای مجازی عکس بزرگ و رهبرشان را گذاشتم و نوشتم: دیدگاه من به این طیف این گونه است و به مجالس وابسته به آنها نمیروم. دلیل نرفتن من به آن جلسه هم همین موضوع بود.
چند نام میبرم، اولین و جامع ترین کلمهای که به ذهنتان رسید را بفرمایید؟
مهدی اکبری: مثل داداشم دوستش دارم سیدعلی مومنی: سید دوست داشتنی اما زیاد باهم رابطه نداریم. چهقدر با سیدعلی مومنی رابطه دارید؟ آخرین بار به هفت یا هشت سال پیش برمیگردد که در کاشان یکدیگر را ملاقات کردیم. البته چند سال قبل هم در جلسه موج الحسین (ع) او را دیدم که در گوشهای نشسته بود و کنارش نشستم و با هم گپ و گفتی کوتاه انجام دادیم. من با همه مداحان رفیق هستم. حتی زمانی که به خاطر سیدجواد ذاکر دعوا بود، من با هر دو طیف دوست بودم و همه میدانستند که دوستی من صادقانه است و به همین دلیل انتقاد نمیکردند. حاج منصور ارضی: بزرگ و اسطوره ماست. یک قالب تکرار نشدنی. برجام: خدا عاقبت ما را به خیر کند. دکتر محمدجواد ظریف: فردی کیس و دوست داشتنی در فضای سیاست. محمود احمدی نژاد: الان مثل هندوانه سربسته است. چرا (باخنده)؟ ظاهرا میخواهد دوباره به سیاست برگردد. من در چهار سال دوم تبلیغ احمدینژاد را کردم و صراحتا گفتم که به ایشان رای بدهید. الان پشیمان نیستید؟ خیر. خیلیها به ما طعنه و کنایه میزنند که دیدید چه شد؟ ما حال افراد را نگاه میکنیم. اینکه قرار است در آینده چه اتفاقی بیافتد به ما مربوط نمیشود. اگر ایشان مجددا کاندید بشوند، رای میدهید؟ باید ببینیم نامزدها چه کسانی هستند. اگر کاندیداهای دیگر افرادی ناشایسته باشند، بله به ایشان رای میدهم. حاج محمدرضا طاهری: ایشان خیلی مودب و دوست داشتنی هستند. د
کتر حسن روحانی: به ما پیامک میزند و ما هم نمیتوانیم جواب بدهیم (با خنده). رئیس جمهور است و دوستش داریم. چند مرتبه به کربلا مشرف شدید؟ 4 بار توفیق داشتهام. جایی که به قول معروف «سیمتان را وصل میکنید» کجاست؟ اجازه بدهید برایتان خاطرهای تعریف کنم. همیشه سفر اول، سفری است که مات و مبهوت هستید. سفر اول من قشنگ ترین سفر عمرم بود. سال 82 که تازه صدام را گرفته بودند، ظهر دوشنبه بود که یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد تا به کربلا برویم. من هم قبول کردم. ماشین گرفتیم و سنندج رفتیم و از آن جا به مریوان. آن زمان اکثرا از مرز مهران میرفتند. ما به روستایی در مریوان رفتیم و گفتیم: کربلا، کربلا و گفتند که صبح اول وقت حرکت میکنیم. صبح چهارشنبه ساعت 5 صبح بود که بر پشت وانتی سوار شدیم و یک خانواده عرب دیگر هم با ما بودند. به مرز رسیدیم و ما را تحویل طیفی قاچاقچی و آدم جا به جا کن دادند.
آنها هم از ما نفری 80 هزار تومان گرفتند. اندکی که گذشتیم، دیدم صدای تیراندازی میآید و فهمیدم که طالبان هستند. ما را برگرداندند و آن دو نفر کرد به ما گفتند که هرطور شده شما را به کربلا میبریم. که صبح روز بعد باز سوار وانت شدیم. اما دوباره ما را گرفتند! آنها به ما گفتند که باید ریشهایتان را بزنید چرا که اینها فکر میکنند اطلاعاتی هستید و نمیگذارند که حرکت کنید. آنها کرد بودند و عربی و فارسی بلد نبودند. من فکر کردم تا به آنها گفتم «السیاره الدستیه» (با خنده) میخواهیم. برای ما یک قیچی آوردند و ریشهایم را زدم. جالبی این سفر این جا بود که ما دوشنبه ظهر حرکت کردیم و پنج شنبه شب، موقع اذان مغرب به حرم امام حسین (ع) رسیدیم و شب جمعه را با سیدالشهدا (ع) سپری کردیم. حرف پایانی؟ یادی هم کنیم از پدرانی که امسال کنار سفره خانوادههایشان نبودند بهویژه شهدای مدافع حرم. برای پیروزی مجاهدان و رزمندگان اسلام هم دعا میکنیم و از خداوند میخواهیم که مرگ ما را شهادت قرار بدهد.
هم رسانی این مطلب را به دوستان خود برسانید.
نظرات