گروه : یادداشت /
سفر آقای روحانی به سویس و اتریش که به منظور نقد کردن احتمالی وعده های اروپاییها انجام می شد ، با جنجال اتهام زنی دادستانی بلژیک به جمهوری اسلامی تحت عنوان « اقدام تروریستی ایران!!» علیه «گردهمایی سازمان منافقین خلق » ، خاطر ایشان (آقای رئیس جمهور) را مکدر و اوقات خیلی از دوستان آقای ظریف را تلخ کرد.
به گزارش قابوس نامه، به نقل از تهران پرس، وزارت خارجه ما که از این «بد رفیقی» اروپایی ها –آن هم در بحبوحه خوش وبش های دیپلماتیک – جا خورده بود طبق معمول با غرولندی کوتاه، با نگاه «بد ظنی به خودیها» ، به خود آمده و شرط ادب و درایت را به جای آورده چیزی نگفتند.
لحن اولیه آقای ظریف که گفت: « چه جالب ، ...» براستی جالب بود. در یک کلام باید گفت که این حاصل «تکدی دیپلماتیک» و چشم دوختن به بیرون از خود و امید بستن به لطف ناکرده خارجی و پند ناپذیری مفرط توسط دیپلماتهای وزارت نشین است.
آقایان وزارت خارجه وقتی هم به خود جرات میدهند و سفیر فرانسه را به منظور اعتراض نسبت به حمایت از منافقین و اجازه دادن به گردهمایی آنها به این وزارت خانه فرا می خوانند ، آنقدر طرف مقابل دستشان را خوانده است که درجواب میگوید : « سازمان منافقین (به تعبیر آنها پی. ام .او.آی) دیگر یک سازمان تروریستی نیست و از لیست های مربوطه خارج شده اند و حق دارند جلسات و فعالیتهایشان را در فرانسه داشته باشند !!!
« به این ترتیب آب پاکی از سوی فرانسه روی دست آقای ظریف ریخته می شود و به عبارتی دیگر راه هرگونه اعتراض مشابه در آینده را هم بر وی میبندند. به این میگویند « هم چوب ، هم پیاز ، هم صد تومن» .
در دنیای تعادل قوای عامیانه هر گونه «خنجر به پهلو و از پشت» به معنای آن است که طرف مقابل، جنگ را قبل از حریف و بدون اعلان قبلی ، آغاز کرده است. لذا دیگر تعلل و این پا و آن پا کردن در ارائه یک برخورد قاطع و متقابل، چیزی جز ضعف و ناتوانی معنی نمی دهد.
اما در کمال ناباوری دیدیم که آقای روحانی نه تنها سفرش را قطع نکرد و نه تها در اعتراض میز مذاکره و تبادل تعارفات را ترک ننمود بلکه حتی اندکی چهره درهم نکشید و به روی خود و میزبانانش نیاورد! راستی این «شکاف ژرف» بین «رویکرد و عملکرد های دولت و وزارت خارجه» با « استراتژی و سیاست و معتقدات محتوایی و انقلابی رهبری» را چگونه می توان فهم و تفسیر کرد؟
آیا وقت آن نرسیده است که چشم خود را بر توانمندی و اقتدار ، همچنین بر حیثیت و اعتبار انقلاب اسلامی خود باز کنند؟
یا وقت آن نرسیده است که از « رکب خوردن خود خواسته» از دشمن و از « خنجر خوردن از پشت» اندکی عبرت بگیرند
باز هم برسبیل نصیحت میگوییم: « افتادن در گل ولای ننگ نباشد —- ننگ آن باشد که در همان گل ولای بمانی »
به قلم علی زارعی
انتهای پیام /
نظرات