شناسه: 878

03 آذر 1403 17:35

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

به قلم نویسنده و کارگردان گنبدی؛ " فاتحه ای برای رفتگان سینما "

محمدحسین صفری نویسنده و کارگردان گنبدی همزمان با سالروز سینما قطعه ای را نوشته است.

به گزارش قابوس نامه، این قطعه را با نام "فاتحه ای برای رفتگان سینما" را در ادامه می خوانید

1 . فصل اول : ناتمام
کسی از ما ناتمام نخواهد ماند
حتی اگر جسمی از او روی زمین نمانده باشد .
این است جاودانگی .

تنها صدا نیست که می ماند
یادها
خاطره ها
حتی تصاویری شگرف
از کسانی که دوستشان داشته ایم
و می داریم
و کلمه ها
یا دست نوشته هایی که سهم همه ی ما بوده اند
ماندگارند .

دنیا را پرده های نقره ای فرا گرفته است
زندگی دیگر خالی نیست
چشم می چرخانی
گوش می سپاری
هر جایی می شود در میان انبوه پرده های نقره ای
به تماشای جاودانگی نشست .

کافیست
مجله ای را ورق بزنی
دری را بگشایی
یا پنجره ای را باز کنی
صدا بزنی
از پس دیوارهایی با وضوح تمام
در سایه ی درختان خیابانی
شمشادهای تمام پیاده روها
تراس های پر از شمعدانی
جاودانگی ، پاسخت خواهد داد .

رازهایی که برای هر کدام از ما ، معنای دیگری دارند
وقتی یاد می کنیم
 ازکسانی که برایمان خاطره ساز بوده اند
از کسانی که در میان پرده های نقره ای آویخته از دیوارهایمان درخشیدند
کسانی که ما را دوست می داشتند
و ما نیز آنها را .
کسانی که برایمان
تجسمی از همه ی صفات زمینی بوده اند
آیینه هایی با وضوح تمام
عمیق چون خلیج همیشگی فارس
متعالی چون فیروزه ی تمام گنبدهایی که برایمان آشناست
مهربان
 اصیل چونان قهرمانانی اسطوره ای
گاه زمینی و گاه دور از دسترس
می آیند با باد
می مانند چون هوا
می روند مثل رودخانه
ناتمام
حتی اگر جسمی از آنها روی زمین نمانده باشد .

2 . فصل دوم : جاودانگی
در ستون روزنامه ای که بانی
این واقعه ی دوست داشتنی ست
همراه با شما
یاد می کنیم
 از درگذشتگان سینمایی که
در این دو سال غم اندود
یاران صمیمی اش را از دست داد
( عباس کیارستمی ، داوود رشیدی ، هما روستا ، اصغر بیچاره ، فریبرز صالح ، بهمن زین پور ، پرویز شاهین خو ، ایرج کریمی ، پرویز صبری ، ثریا حکمت ، علی طباطبایی ، محمد علی اینانلو ، فرج الله سلحشور ، خسرو فرخزادی ، مهران دوستی ، احمد علامه دهر ، بنی الله مومنی ، سیروس تقی نژاد )
و در خلوتمان می ایستیم
تمام قد
هر کجا که هستیم
اداره یا مزرعه
مقابل دوربینی که روشن است
یا پشت دوربین یک فیلم در هوایی تازه
پشت میزهایی که نشسته ایم
روی بام هایی که ایستاده ایم
در صف گیشه های سینما
پشت پنجره هایی که در همسایگی باد خانه گرفته اند
زیر سایه ی درختان زیتون
خنکای شرقی رودخانه ای که به سمت تجلی می رود
ساحل مواج دریایی ناآرام
هر کجای این زمین که هستیم
دقیقه ای را سکوت می کنیم
خیره به دستهایمان
فاتحه ای می خوانیم
نثار روح تمام عزیزانی که جاودانگی را به ما آموختند
کسانی که با ما
هر وقت
هر کجا که دلمان می خواست همراه می شدند
و ما بی واسطه با اشک ها و لبخندهایشان
غم ها و شادی هایشان
احساسات فروخفته یا بغض های ناگهانی شان
پیروزی ها و شکست هایشان
همذات پنداری کرده ایم
آنانکه ناتمام نخواهند ماند
حتی اگر جسمی از آنها روی زمین نمانده باشد .
این است جاودانگی .

محمد حسین صفری
تابستان 95

نویسنده :

نظرات
آرشیو