شناسه: 9337

30 فروردین 1403 21:34

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

به مناسبت روز پزشک؛ روایتی کوتاه از پزشک فداکاری که آسمانی شد

در این گزارش روایت خواندنی از پزشک جوان ۳۲ ساله‌ای را بخوانید که در دوران کرونا آسمانی شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قابوس نامه به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان؛ پیک پنجم کرونا، با قدرت و سرعت هرچه تمام تر در حال جولان دادن در بیمارستان های کشور است و وضعیت سختی را برای همه به ویژه کادر درمان ایجاد کرده است. تحمل ماسک برای کادر درمان در این هوای گرم، طاقت فرسا به نظر می رسد اما ۱۸ ماه است که با ماسک ها و لباس های مخصوص، در سرما و گرما و سخت ترین شرایط در حال خدمت رسانی و تلاش برای نجات جان و سلامتی هموطنان خود هستند.

در این میان طبق گفته مسئولان بسیاری از کادر درمان بیش از دو یا سه بار به کرونا مبتلا شده اند و متاسفانه تعدادی از پزشکان و پرستاران تا کنون جان خود را از دست داده اند.

متاسفانه خبر دار شدیم بیش از یک ماه پیش، یکی از پزشکان متخصص یکی از بیمارستان های تهران به دلیل شدت فشار کاری، در محل کار جان خود را از دست داد.

این خانم دکتر، متولد سال ۱۳۶۸، دانش آموخته پزشکی عمومی دانشگاه شاهد تهران و متخصص گوش و حلق و بینی و رزیدنت یکی از بیمارستان های کرونایی تهران بوده است.

مادر این پزشک در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان گفت: دخترم پس از اتمام طرح و پذیرش رزیدنتی در بیمارستان مسیح دانشوری شروع به فعالیت کرد. او بسیار شجاع، متعهد، پرکار و خستگی ناپذیر بود و هیچگاه یاد ندارم از کارش یا سختی، گله‌ای کرده باشد و هم و غمش این بود که کارش را به درستی انجام دهد و با این وجود هیچوقت نه ترسی از کرونا به دل راه میداد و نه حتی لحظه‌ای برای خدمت به بیماران در آن شرایط سخت و خطرناک تردید می‌کرد.

او  گفت: دخترم دوسال طرحش را در یکی از شهرستان‌های استان قزوین گذراند و در آن منطقه پزشک نمونه شد. او به حدی متواضع بود که هیچکس از برخوردش متوجه نمیشد یک پزشک در برابر اوست. تمام اعضای بیمارستانی که در آن کار می کردند همیشه از محبت‌های بی دریغ و بی توقع و کار‌های خیری که برای بیماران آن منطقه و افراد بی بضاعت انجام می‌دادند، به نیکی یاد می کنند. در طی طرح، دخترم وقتی به تهران می‌آمد با ذوق خرید می کرد و برای برخی از بیمارانش وسایل می خرید و همیشه حتی کشوی میز کارش پر از خوراکی برای کودکان و مراجعی بود که به اتاقش می‌آمدند.

او گفت: دخترم یک انسان خستگی ناپذیر و عاشق خدمت کردن بود و در نهایت به دلیل ۷۲ ساعت کار مداوم در شیفت شب، بدون هیچ استراحت و خواب و غذا، جانش را در راه کارش فدا کرد و یک روز ساعت ۵ صبح از خانه خارج شد و دیگر هرگز به خانه برنگشت.

مادر این پزشک فداکار بیان کرد: قبل از آن شیفت سنگین نیز دخترم یک هفته فشار کاری بسیار سنگین داشت و حتی به همکارانش پیشنهاد داده بود برای امتحان ارتقا آماده شوند تا خودش به جای آنها شیفت بماند تا آن‌ها بتوانند امتحانشان را به خوبی بدهند .

او افزود: در ماه‌های آخر دخترم حتی فرصت کافی برای غذا خوردن هم نداشت، بسیار کم می‌خوابید، مدام مشغول انجام کارهایش بود و شاید ما فقط یک ساعت او را در خانه می‌دیدیم، او فقط در اتاقش مشغول هماهنگی کار‌های بیماران بود و اگر صحبتی هم بین ما اتفاق می‌افتاد فقط در مورد شیرینی‌های محل کارش و اتفاقات خوب بیمارانش بود و هیچگاه هیچ شکایتی از سختی‌های کارش نمی کرد.

انتهای پیام/

نویسنده :

نظرات
آرشیو